سلاح بکاء

فرزندان حضرت زهرا (س)،  گریه کنید. وقتی هیچ راه دیگری برای مبارزه نیست، گریه کنید. نه در پستوها، نه در خلوت، نه بی‌صدا. بلند بلند جلوی چشم همه گریه کنید. نگذارید داغ غزه سرد شود‌. گریه کنید تا دنیا بفهمد عزادارید، تا از یاد دنیا نرود عزایی هست که نیاز به عزاداری دارد. ناله و شیون کنید. غم را در چهره بریزید. بغصتان را قورت ندهید و بی‌جهت لبخند بر لب ننشانید که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده! گریه کنید...

میخک ۳ ۸

خدایا، یا من ۴۸ ساعت بعد زنده نباشم یا...

داریم کربلا رو می‌بینیم

خدایا ما واقعا داریم کربلا رو می‌بینیم

داریم هیچ کاری نمی‌کنیم 

نشستیم و نگاه می‌کنیم 

باورم نمیشه 

 

میخک ۲ ۳

غزه در غزه است

این جمله‌ی "غزه به خانه‌هایتان آمد و شما چشم بستید." برایم سنگین بود. قبلا هم مشابهش را زیاد شنیده بودم. "بابا ما خودمون بدتر از غزه‌ایم... ایران هم غزه شده... الان نه که ما خیلی وضعمون از غزه بهتره؟... و..." بس کنید. اگر واقعا کور و کرید و نمی‌فهمید که هیچ، اما اگر به عنوان آرایه ادبی و تشبیه و تمثیل و امثالهم اسم غزه رو هم‌ردیف مشکلات خودتان می‌آورید شما را به خدا بس کنید. غزه شبیه ندارد. و ما موجودات سنگ‌دل وقیحی هستیم که غصه‌ی غزه را دیده‌ایم و زنده‌ایم...

میخک ۴ ۳

چاووشی را به دنیا صادر کنیم

مردم را به قتل می‌رسانند، آواره‌اشان می‌کنند، بچه‌هایشان را یتیم و بی‌کس می‌کنند، به بند اسارت جسمی و ذهنی می‌کشندشان، گرسنگی می‌دهند و... حکایت جنوب شرقی آسیا یا یک کشور خاص هم نیست، کل دنیا همین است. همیشه همین بوده. خدا هم در قرآن تاییدش کرده‌. نگفته مردمانی از قومی خاص و زمانی خاص را در رنج آفریدیم؛ گفته انسان را، بشریت را، مردم را در رنج آفریدیم. 

 

خدا پدر و مادر محسن چاووشی و کاظم بهمنی را بیامرزد. قاعده‌ای موزون و دقیق نوشته‌اند. کشورتان زخم برداشته؟ میهنتان در تنگناست؟ حال ملتتان خوب نیست؟ علاج در وطن است! این قانون همیشه، برای همه صدق می‌کند. مثال بزنم؟

 

این روزها حرف اخراج افغانستانی‌ها از ایران سر زبان‌هاست. می‌بینم هرکسی از یک وجه ماجرا نگاه می‌کند و بیانیه صادر می‌کند که ایراد در فلان بخش ماجراست و مقصر بهمانی است. چه اهمیتی دارد بیانیه‌های ما؟ قضاوت ما به چه دردی می‌خورد؟ خواهران و برادران شریف افغانستانی، بالا بروید، پایین بیایید، علاج در وطن است! این تنها فرمول درمان درد هر کشور است. علوی‌های سوری آواره شده‌اند؟ به چاووشی گوش بدهید که حقیقتا علاج تنها در وطن است. لبنان ناامن شده؟ علاج در وطن است. به دمشق حمله شده؟ علاج در وطن است. عراق بهم ریخته؟ علاج در وطن است. شیر مادر و نان پدر سازندگان "علاج" حلالشان باشد.

 

این قاعده دو جا مورد تشکیک قرار می‌گیرد: ۱_وقتی ساز و کاری به نام "حمایت از حقوق بشر" و مجموعه‌های بین المللی مشابه تشکیل می‌شوند. ۲_ موقعی که امام مبحث "امت واحده" را مطرح می‌کند. اولی که بر همگان واضح و مبرهن است شعری بیش نیست. اما دومی؟ نمی‌دانم... مطمئن نیستم... شاید فعلا وجود ندارد...شاید هنوز ایده‌‌اش به مرحله اجرا نرسیده. البته بعضی جاها چرا، استثنا در نظر می‌گیریمشان. انگار نظم نوین جهانی ماتریکس باشد و همه در آن گیر افتاده باشیم،

 

یمن از ماتریکس خارج شده، غیر از یمن کشوری را ندیده‌ام که تماما از ماتریکس خارج شده باشند. البته انصار الله هم که کل کشور یمن به حساب نمی‌آید، ما با اغماض حسابش کرده‌ایم. آدم‌ها چرا، گروه‌ها و احزاب چرا، اما کل یک ملت از زندان این قاعده رهایی پیدا کنند؟ ندیده‌ام راستش.

 

تازه  حتی این افراد و ملل خارج از ماتریکس هم نقش کاتالیزوری درمان را ایفا می‌کنند. خودشان علاج نیستند. در مسیر نجات دادن خودتان همراهی‌اتان می‌کنند، نه که به جای شما بیاییند نجاتتان دهند. از حاج قاسم که مرد میدان‌تر نداریم، داریم؟ حاج قاسم هم اگر کسی از سوریه تحویلش نمی‌گرفت کار به جایی می‌برد؟ اگر مردم سوریه مثل چند ماه قبل راه را برای جولان داعش باز می‌کردند می‌توانست آنجا قدم از قوم بردارد؟ تهِ اثربخشی امت واحده هم نقش کمکی فرایند شروع شده‌ی علاج است. تا خودِ وطن علاج را نخواهد و برایش تلاش نکند هیچ کاری از دیگری برنمی‌آید. جز اینکه بیاییند حرف بزنند، تحلیل کنند، مشورت بدهند، دعا بخوانند. اصطلاح لب و دهن بار معنایی منفی دارد اما، اگر یک لحظه بدون احساسات نگاهش کنیم همه‌ی اینها لب و دهن است دیگر.

 

فلسطین مثال فوق العاده‌ای برای تشریح فلسفه‌ی این شعر است. تا وقتی که فلسطینی‌ها چشم به کشورهای عرب و شیوخ ممالک اسلامی داشتند، کشورشان ذره ذره آب میشد، مردمشان ذره ذره جان می‌دادند بدون اینکه دنیا اصلا از مرگشان خبردار شود. زجرکش می‌شدند و هیچکس صدای ناله‌هایشان را نمی شنید. تا وقتی به مذاکره و گشایش اقتصادی از خارج امید داشتند وضع همین بود. از وقتی آستین بالا زد و کمر همت بست علاج را یافت. غزه را نگاه کنید! غزه علاج یافته! با چشم‌های کوته‌بین نمی‌شود تشخیصش داد. باید از بالا نگاه کرد. دنیا برای غزه فقط یک گزینه روی میز گذاشته بود: مرگ ذلیلانه، مرگ تدریجی در سکوت. دردشان مردن نبود، که حقارت و اسارت در جبر. دردشان را علاج کردند. انتخاب تازه‌ای ساختند و گزینه‌ی خودشان را آوردند روی میز. تف انداختند روی گزینه‌های تحمیلی. "یا پیروز می ‌شویم یا کربلای دیگری رخ می‌دهد." دو گزینه که هردو گزینه اوج از عزتند و رهایی.

 

خنده‌دار است که اهل غزه تازه وقتی که کور و کر بودن دنیا را پذیرفتند، از حصار نامرئی بودن آزاد گشته، دیده و شنیده شدند. آن طرف ماجرا عده‌ای برای مشکلاتشان به کشورهای قدرتمندتر پناه بردند. نتیجه چه شد؟ هی بی‌آزار بودن و بچه‌ی حرف‌گوش کنِ ابرقدرت‌ها بودن را به تمام زبان‌ها تکرار کردند، نتیجه چه شد؟ از تمام خط قرمزهایشان گذشتند تا دنیا آب و نانشان بدهد، نتیجه چه شد؟ الحمدالله در عصر اینترنت دیگر کسی بدون خبر نمی‌ماند. 

 

علویانِ سوری که قتل‌عام می‌شدند مانده بودم دلم برایشان بسوزد یا نه. چند نفر بودند؟ چقدر سخت بود که جلوی داعشی‌های ریش تراشیده و کراوات بسته بایستند؟ اصلا می‌گوییم اسد شیطان رجیم بود و نخواستند از دولتش دفاع کنند. چرا خودشان تلاش نکردند سرنگونش سازند و انقلاب کنند؟ چرا ایستادند تا در کشورشان کودتا شود؟ قصدم توبیخ نیست. من اصلا در مقام سوال پرسیدن نیستم. دلسوزی‌ام هم به درد کسی نمی‌خورد. فقط وقتی مرگ و میرهای سوریه را می‌بینم صدای چاووشی در ذهنم پخش می‌شود. اگر مردمِ آنجا هم باور می‌کردند علاج در وطن است و بجای دل‌خوش کردن به کودتاچیان علاج را می‌ساختند، شاید سرنوشتشان طور دیگری می‌شد. افغانستانی‌ها اگر طالبان را نمی‌خواستند چرا اینقدر راحت کشور را به آنها سپردند؟ اگر "وطن" می‌خواستند چرا در کشور دیگری خانه و کاشانه ساختند؟ درست است که امت واحده باید حامی هم باشند اما، در بهترین حالت هم باز وطنشان علاج نمی‌شود. 

 

زیادی حرف زدم. نمی‌دانم اصلا توانستم انسجام مطالب را حفظ کنم و منظورم را برسانم یا نه. در آخر آیا رفتاری که با اتباع می‌شود را محکوم می‌کنم یا نه؟ نه من مقامی دادم نه جایگاه اجتماعی نه صفحه پربازدیدی که محکوم کردن و نکردنم مهم باشد! فقط یک پیام به عزیزان افغانستانی دارم: به وطن رجوع کنید تا عزیز شوید. تا امت واحده ساخته نشده باشد، دوری از وطن نتیجه‌ی اجتناب ناپذیر دوری از وطن است. ایران سعی می‌کند برخلاف جهت رود نظم نوین جهانی حرکت کند اما هنوز دیوار ماتریکس را نشکسته. هنوز یک عالم ملاحظات دارد. من دیدم که ایران تلاش کرد علاجتان باشد اما از یک جایی بیشتر، دیگر نمی‌تواند. علاج هرکسی در وطن است...

میخک ۸ ۳

خدایا نجاتم بده...

از اینکه شبیه کسایی بشم که ازشون متنفرم

از اینکه دل بشکنم و اهمیتی ندم

از اینکه تو باتلاق تعصبات خودم گیر کنم 

از اینکه برای شنیدن حرف دیگران کور و کر بشم

از اینکه نسبت به درد مردم بی‌تفاوت باشم

از اینکه حب دنیا فلجم کنه

از اینکه دست‌انداز مسیر رشد بشم

از خیلی چیزها...

من می‌ترسم خدایا. به خودم اعتماد ندارم‌. خودت نجاتم بده....

میخک ۳ ۹

سوال وفاق‌شکن

قبل از شروع برنامه به کارشناس گفتم " سوالی که به من دادن اینه که دستاورد همبستگی ملی و حمایت مردم از نظام در طول جنگ ۱۲ روزه چی بود؟ من نمیخوام سوالی تا این حد کلیشه‌ای بپرسم. اگر از نظر شما موردی نداره می‌خوام سوالی بپرسم که واقعا دغدغه خودم هم هست..." چون سوالات قبلا با کارشناس هماهنگ شده بود و من هیچ نقشی جز پرسشگر نداشتم وظیفه خودم دونستم که تغییر سوال رو به کارشناس اطلاع بدم؛ که کاش نمی‌دادم و می‌ذاشتم وسط برنامه غافلگیر بشه :/ 

جناب کارشناس مخالفت کرد و یه عالم صغری کبری چید که چرا نباید این سوال رو بپرسم‌. فحوای کلامش این بود که در شرایط حساس کنونی پرسیدن این سوالات جایی نداره و دست گذاشتن رو چنین موضوعاتی وفاق شکنه. 

همچنان زورم میومد سوالات کلیشه‌ای بپرسم، جاش یه سوال جدید طراحی کردم و گذشت‌. ولی کاش همون سوال خودم رو جلوی چشم همه پرسیده بودم‌.

 

همبستگی و اتحاد عالیه اوکی، اما آیا برای این همبستگی لزوما باید خط قرمزهای سابق نظام رو فراموش کرد؟ اگر کشف حجاب حرام سیاسی بوده بخاطر شرایط حساس کنونی حلال میشه؟ بابد رهاش کرد؟ 

من نمیگم معترض‌ها دنبال لخت شدن بودن، اما عده‌ی نه چندان کمی بودن که میخواستن لخت شن، آیا بخاطر شرلیط حساس کنونی لخت شدن بلا مانعه؟ چون نیم تنه و شلوارکشون طرح پرچم ایرانه بریم بغلشون کنیم و از حمایتشون غرق شادی بشیم؟

کارشناس محترم گفت اسرائیل نابود بشه حجاب هم خود به خود درست میشه. واقعا؟ فرهنگ ایرانی اسلامی که در درون مردم بمیره با نابودی اسرائیل خود به خود دوباره زنده میشه؟ 

گفت به قول سردار سلامی ما با همین بی‌حجاب‌ها به جنگ اسرائیل میریم. حاجی کاش من رو توجیه می‌کردی که چطور... باز با بی حجاب نورمال‌ها کنار میام اما با کسایی که حیای وجودشون رو سر بریدن نه. اونا چه مشکلی با اسرائیل دارن؟ واقعا کسی که رو بدن خودش و ناموسش غیرت نداره رو خاکش غیرت خواهد داشت؟ سواله برام...

کارشناس طوری حرف زد که گویی این جنگ مقطعیه و خیلی زود تموم میشه و بعدش میشه به مسائل فرهنگی اجتماعی هم رسیدگی کرد. واقعا؟ کوتاه مدته؟ جنگ به زودی تموم میشه؟

 

 

 

میخک ۱۰ ۴

پسا جنگ

۱_ یکی از اقوام دورمان پیرزنی صد و خورده‌ای ساله بود به نام جیران. این زن همزمان با چند فرد جوان و میانسال و نوزاد مبتلا به کرونا شد. همه‌اشان مردند، جیران زنده ماند. مرد و زن و کودکی که صحیح و سالم بودند با کرونا از پا در آمدند اما جیران آخ نگفت و بعد از یک ماه استراحت در خانه خوب خوب شد. البته که سال بعدش به رحمت خدا رفت اما یادم هست آن موقع‌ها جیران برای همه‌امان شده بود ضرب المثل‌. وقتی می‌خواستیم به قدرت معجزه الهی اشاره کنیم می‌گفتیم "خدایی که جیران را زنده نگه داشتی، فلان مشکل ما را هم حل کن"

اینها را گفتم که بگویم بعد جنگ ضرب المثل جدیدی وارد ادبیات خانواده‌امان شده. "خدایی که مانع ریاست جمهوری جلیلی شدی، ما را هم از خطر حفظ کن"

 

۲_ از این به بعد خواستید  (وَ عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم وَ عَسی أنْ تُحِبُّوا شیئاً و هُوَ شَرٌّ لَکُم) را معنی کنید حتما جلیلی را مثال بزنید. عمق ماجرا با آوردن اسمش کاملا جا می‌افتد. اگر او رئیس جمهور شده بود و مذاکره نمی‌کرد مقصر جنگ بود، اگر مذاکره می‌کرد هم مقصر بود چون لابد زبان جهان را بلد نبوده. اگر رای آورده بود خون تک تک هزار شهید غیرنظامی را پای تندروی و تحجر او می‌گذاشتند. الان؟ خدا جلیلی را خیلی دوست داشته که از اتهام "آغازگر جنگ" نجاتش داده.

 

۳_ کاملا قابل تصور است جلیلی اگر رئیس جمهور بود در این جنگ پودر شده بود. پزشکیان راحت است. همین که مانع جنگیدن نیروهای مسلح نشود از شجاعت اوست، اگر هم جلوی خبرنگار آمریکایی قوز کرده و مغموم ترامپ را تطهیر کند و برای اینکه باور کنند صلح‌طلب است به التماس بیفتد، از کیاست و سیاست اوست. 

 

۴_ البته که پزشکیان را هم خدا زیاد دوست دارد. همین که در استخاره‌اش آنقدر مستقیم گفته بود که وارد شدنش به پاستور چه عاقبتی دارد یعنی دوستش داشته‌. خودش به میدان امده و بدون واسطه و بدون پرده‌پوشی اتمام حجت کرده. 

 

۵_ دلم می‌خواهد تک تک آن‌هایی که دم انتخاب جلز و ولز می‌کردند که اگر جلیلی بیایید جنگ راه می‌اندازد و تهران بمباران می‌شود و... را پیدا کنم، بروم صاف زل بزنم در تخم چشمانشان. هیچ حرفی ندارم بزنم، فقط نگاهشان می‌کنم. می‌خواهم ببینم از رو رفته‌اند یا نه. به خدا که بحث هم زدن گذشته نیست، من از تکرار می‌ترسم. این سه سال باقی مانده خوب یا بعد خواهد گذشت، از آینده نگرانم. من هم دوست دارم روی اراجیف گفته شده سرپوش بگذارم و بگویم عیبی ندارد، صدایش را در نیاورید تا وفاق بهم نخورد. اما از اینکه مردم خودمان این اراجیف را باور کنند وحشت دارم. 

 

۶_ کارشناسِ مهمانِ برنامه می‌گقت از دستاوردهای مذاکره‌ی آقای عراقچی این بود که مردم فهمیدند نظام بی‌گناه است و آمریکا جنایتکار، برای همین وفاق شکل گرفت و همه پشت نظام در آمدند‌. کارشناسِ میزبان دهانش باز مانده بود. از شدت بهت و حیرت قیافه خنده‌داری پیدا کرده بود. با همان حالت گفت "یعنی شما باید در تله مذاکره می‌افتادی و فریب ترامپ را می‌خوردی و کشورت غافلگیرانه مورد حمله قرار می‌گرفت و ده‌ها فرمانده و نخبه‌ات کشته می‌شدند و هزار نفر بی گناه زن و بچه به شهادت می‌رسیدند تا مردم بفهمند آمریکا جنایتکار است؟؟؟ برای تبیین مردم و ایجاد وفاق کار فرهنگی بکن! کار رسانه‌ای بکن! چرا بابد مردم بمیرند؟!" 

اتحاد ایجاد شده ثمره‌ی خون شهداست، نه دستاورد مذاکره‌. اینکه دولتی‌ها وفاق را دستاورد خودشان بنامند حقیقتا زور دارد. 

 

۷_ سرباز روح الله خیلی خوب در یک جمله مصاحبه پزشکیان را تحلیل کرد "آمریکایی‌ها اساسا اینطور حرف زدن ما رو باور نمی‌کنن" شما هم اگر زیاد حرص و جوش خورده‌اید همین یک جمله را با خود مرور کنید تا آرام شوید‌. آمریکایی‌ها خوب می‌دانند ایران صاحب دارد و صاحبش جلوی شیطان بزرگ قد خم نمی‌کند. آنها هم بیخیال چهل سال مرگ بر آمریکا گفتن‌های ما نمی‌شوند. فقط کمی آبرویمان رفت، یک نیمچه فرصتی هم پیش آمده بود که پرپر شد. فکر کنید این فرصت هرگز به وجود نیامده بوده‌. نه خانی آمده نه خانی رفته. اینطوری حداقل روح و روانتان کمتر بهم می‌ریزد. فقط خدا کند مردم ما هم مثل آمریکایی‌ها این حرف‌ها را باور نکنند...

 

۸_ ما به دیپلومات حرفه‌ای نیاز مبرم داریم. ما نیاز داریم به کسانی که زبان دیپلوماسی را بلدند. چه کسی گفته جنگ جدا از سیاست است؟ دیپلوماسی جنگی دقیقا آن چیزی است که می‌تواند در شرایط موجود ما رو جلو ببرد. باید خیلی سبک مغز باشی که در شرایط جنگی دیپلوماسی غیرجنگی را پیش بگیری و سرت را عین کبک در برف کنی که نتانیاهو مقصر جنگ بود و او هم که چند صباح دیگر باید پستش را تحویل بدهد و بعد از آن ماییم و دوگانه‌ی مذاکره_جنگ بر سر پیمان ابراهیم... 

 

۹_ آقای عراقچی‌ را زیاد دعا کنید. من نمی‌دانم چه کار می‌کنند و چه کار نمی‌کنند. در شرایط جنگی تجزیه و تحلیل کردن مشکل و تقریبا غیرممکن است. فقط دعا می‌کنم که همان دیپلومات حرفه‌ای زبانِ جنگ بلدی باشند که به آن نیاز داریم. خداوکیلی در عجب بزنگاه تاریخی‌ای عجب مسئولیت سنگینی به دوششان افتاده، دعا کنیم خدا از همه جور خطری حفظشان کند...

میخک ۳ ۴

میگن دلقک فرعون تو رود نیل غرق نشد؛ چون خودش رو شبیه حضرت موسی می‌کرده و خدا دلش نیومده شبیه به موسی رو به عذاب بکشه.

قومی که این ماجرا رو شنیده بودن چه کردن با شبیه پیامبر...؟

میخک ۶ ۸

معصومیت از دست رفته

نگاهش می‌کنم. از ظاهرش قضاوت کنم میگم یه زن جوون حداقل ۲۵ ساله است. آرایش غلیظ غلیظ غلیظ، لباس‌های کاملا زنانه بدن‌نما، حرکات و وجنات پر از عشوه و کرشمه. به حرف‌هاش گوش میدم. ادبیات +۱۸ سال ورد زبونشه. محتوای صحبت‌هاش؟ دغدغه‌های پایین تنه‌ای‌.

سنش رو می‌پرسم‌. ۱۴ سالشه و امسال قراره بره کلاس هشتم. قلبم یه لحظه وایمیسته. 

و این اتفاق هی تکرار میشه. یه نفر... دو نفر... سه نفر... 

بیشتر به حرف می‌گیرمشون. بچه‌ان، واقعا بچه‌ان، پس چرا هیچی‌اشون شکل بچه‌ها نیست؟...

قلبم دیگه نمی‌کشه. چی نمی‌ذاره اینا بچگی کنن....

میخک ۹ ۹

عاشورا رو دریابید

روز عاشورا بود‌. رفتیم محل اصلی تجمع عاشورایی شهر‌‌. هنوز دوتا خیابون با صف اول فاصله داشتیم که به سیل جمعیت سیاه پوش‌ها برخوردیم‌. حرکتمون کند شد. کلی طول کشید تا به برنامه برسیم. و وقتی رسیدیم دیدیم که دور برنامه چقدر خلوته. شاید نهایتا ده ردیف می‌شدن. بقیه مردم؟ هرکسی نگاهش یه سمت بود. در و دیوار، آسمون، پذیرایی موکب‌ها، رهگذرها‌... 

مداح‌های هیات‌های معروف شهر به نوبت می‌خوندن. یکم قبل از خوندن مداح محله‌ی الف اهالی اون محل جمع می‌شدن جلوش و تشویق و تکبیر، بعد تموم شدن مداحی‌اش کل اعضای محله می‌رفتن پی کارشون. بعد مداح محله ب می‌اومد و این چرخه تکرار می‌شد. کیفی خاصی هم نداشت صداشون، آخه مداح‌های قدر شهرمون یا فوت شدن یا رفتن تهران. شعرها هم که همه تکراری کلیشه‌ای. همه روضه‌ و مصیبت نامه می‌خوندن. حماسه؟ شور؟ رجز؟ چقدر جای خالی مداح‌های خدا بیامرزمون حس میشد...

هر از گاهی یه دسته عزاداری رد میشد، مردها با بلوز مشکی تنگی که یقه‌اش رو تا وسط باز کردن با بلند کردن و تکون دادن علم مشغول نمایش عضلاتشون بودن‌. زن‌ها با میکاپ کامل تم محرم و بلوز و شلوارک مشکی جلوشون صف کشیده بودن و از بینشون انتخاب می‌کردن. سینه‌زنی‌ها نامنظم، چشم‌ها هرز، زن و مرد قاطی، نگاه‌ها هیز، حیا ناپیدا...

نتونستیم بمونیم. برگشتیم. تو مسیر برگشت کرور کرور آدم حیرون و ویرون بدون هیچ مقصدی تو خیابون می‌گشتن. تو چهره‌ خیلی ها هیچ ماتمی نبود. تو چشم‌‌هاشون اشکی نبود. کوچکترین اثری از غم دیده نمیشد. نمی‌دونم چطور منظورم رو برسونم. آدم عزاداری با آدمی که روز تعطیل رفته دور دور از قیافه‌اش قابل تشخیصه. انگار تو خونه حوصله‌اشون سر رفته بود اومده بودن دنبال سرگرمی‌.

یه عالم چای و شربت پخش میشد، تو بعضی از موکب‌ها زن و مرد بدون حجاب باهم کار می‌کردن و شوخی و قهقهه مستانه و... بیرون موکب هم که... صدای مداحی‌های دوبس دوبس دار بلند بود، جوون‌ها با ریتم مداحی جولون می‌دادن و مسخره بازی و مردم ازاری و... یه پارتی خیابونی بود با تم سیاه...

 

دوباره حالم بد شد. دوباره اون حس خفقان برام یادآوری شد. خیلی جو سیاهی بود. بیشتر از همه از این می سوختم که چرا مشکی پوشیدن. احترام روز عاشورا رو نگه نمی‌دارید باشه، چرا آبروی لباس عزای آقا رو می‌برید. نمی‌خواید عزاداری کنید باشه، چرا سیاه پوشیدید. 

 

اگه باورش براتون سخته، اگه فکر می‌کنید من دروغ میگم و این اتفاقات غیرممکنه افتاده باشه خواهشا اسم شهرتون رو بگید تا به طور جدی به مهاجرت بهش فکر کنم. 

 

اون روز بدترین عاشورای عمرم بود. نمی‌خوام بگم ما چه کردیم و چه نکردیم. خوشم نمیاد اینکه وبلاگ بشه محل گزارش فعالیت‌هام. فقط همین رو می‌خواستم بگم که من و مهیار با دست خالی سعی‌‌امون رو کردیم، می‌کنیم و خواهیم کرد. اما خیلی تنهاییم‌. مهیار از منم تنهاتر، هم‌سفر خوبی براش نیستم متاسفانه و بعضی جاها تنهاش می‌ذارم. 

 

طولانی گفتم و شاید بی‌ربط. شرمنده‌ام. قلبم درد می‌کنه و حال و حوصله خوبی ندارم‌. حتی دوست ندارم بگم بیایید یه کاری کنیم حداقل حرمت روز عاشورا حفظ شه. یه ذره معرفت امام حسین، غیرت حضرت ابالفضل و نجابت حضرت زینب قاطی مراسماتمون بشه. نمی‌خوان اینا رو بگم. هرکس قلبش با دیدن این منظره‌ها به درد اومده باشه خودش پا میشه یه کاری بکنه مگه نه؟ 

 

 

میخک ۳ ۵
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان