به ما چه که سرعت زمان رو ۴ ایکسه؟

۱_ مهیار برای غدیر بهترین نماهنگش رو درست کرده بود. خیلی ذوق داشتیم واسه پخشش. هم صدا سیما هماهنگ شده بود هم بزرگترین مراسم‌های شهر دعوتش کرده بودن بیاد بخونه. یهو چی شد؟ جنگ! همه‌ی اون مراسمات لغو شد. صدا و سیما هم دیگه پخشش نکرد. 

 

۲_ برای این جنگ بهش سفارش یه نماهنگ تازه دادن. یه شعر درجه یک نوشت و رفت خوند. همون روزی که آهنگ ساز آهنگش رو داد عراقچی زد توقف جنگ. اون سفارش هم رفت رو هوا. معلوم نیست دیگه بخوان یا نخوان‌. اصلا معلوم نیست مذاکره بشه یا... الان تکمیلش هم بکنه دیگه داغ بودن قبلی رو نداره. 

 

۳_ تا من بیام و در یک نامه سرگشاده (پست قبل) توضیح بدم چرا رویکرد صدا سیما باعث ایجاد احساسات منفی در مردم شده، اون احساسات از بین رفتن دیگه. صدا سیما هم رویکردش رو نسبتا بهتر کرد. 

 

این سرعت گذر زمان باعث میشه هرچیزی مربوط به مرحله قبلی بوده خیلی زود بی‌معنی بشه. حس تنبل‌های زوتوپویا رو دارم :)

میخک ۳ ۹

اصلاحیه

پیش‌نوشت: در پست قبل گویا برای بعضیا سوء برداشت ایجاد شده. فرض رو بر این گذاشتم که شاید من نتونستم منظورم رو برسونم. از لج گستاخان و بی‌ادبان نمی‌خوام پاکش کنم. فقط تا وقتی که بتونم روش جدید بیانش رو پیدا کنم نمی‌خوام اون پست ستاره‌ی روشن تو وبلاگ‌هاتون باشه 

فعلا :)

 

 

 

خب 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

 

ببینید اینکه اتفاق درست چیه اتفاق غلط چی رو بریزید دور. آتش بس خوب است یا بد رو فراموش کنید. الان فقط حرف من یه چیزه: رسانه! و جایگاه رسانه در مدیریت این اتفاق. مسئله‌ی من روایت سازیه. فکر می‌کنم این بخش صحبتم بود که تو پست قبلی خوب شفافش نکرده بودم. 

 

سیاست‌های صدا سیما بنا به هر دلیلی که شاید من قبولش داشته باشم و شاید نه، باعث شده یه وضعیت مطلوب داشته باشه. وضعیت مطلوبش چیه؟ مردم نسبت به آتش بس احساس خوشحالی، غرور، رضایت و قدردانی داشته باشن. 

از اون طرف اما وضعیت موجود فرسنگ‌ها با مطلوبشون فاصله داره: بهت زدگی، خشم، بدبینی، یاس و سرخوردگی

 

کسانی که یاس و بهت و خشم مردم رو به عنوان یک مشکل می‌بینم به نظر من دچار خطای بزرگی شدن. مشکل رو به اشتباه در زاویه دید مردم تعریف کردن. نتیجه‌اش میشه اینکه به مردم در بهترین حالت برچسب بی‌بصیرتی و ناآگاهی و در پازل دشمن بازی کردن می‌زنن، و در مواردی حتی انگ منافق بودن یا خیانت به وطن! 

 

قبل از اینکه اینقدر راحت به مردممون تهمت بزنیم یه لحظه فکر کنیم! اینها همون مردمی هستن که وقتی میان تجمعات قربون صدقه بصیرت و درایتشون می‌رید! همون مردمی هستن که بزرگترین نقشه اسرائیل رو نقش بر آب کردن! یادتون رفت؟ دشمن اونقدر که رو شورش داخلی حساب کرده بود رو توان نظامی خودش حساب نکرده بود. مشتی که مردم تو دهن نتانیاهو زدن رو جسارتا هیچکدوم از موشک‌های سپاه نتونست بزنه. اینقدر زود مردم رو محکوم نکنید.

 

خب تا الان گفتیم مشکل درون ذهن مردم نیست، مشکل فاصله ذهن مردم با ذهنیت مطلوب توئه. حالا می‌رسیم به سوال اصلی: چرا این فاصله ایجاد شده؟ 

اگه هروقت دیگه‌ای بود راحت میشد انگشت اتهام رو گرفت سمت شبکه‌های معاند و از سر وا کرد، الان نه! اتفاقا اکثر مردم رسانه ملی رو مرجع خبری در این مدت انتخاب کرده بودن. تازه تلگرام و واتساپی وجود نداشت که متهم بشن، اکثریت اومده بودن ایتا.

حتی اگر رقبا هم به قوت قبل وجود داشتن: روایت سازی از یک رویداد، ذهنیت سازی، جهت دهی افکار عمومی، اقناع سازی ذهن مردم و... وظیفه‌ی کیه؟ چه کسی می‌تونه انجامش بده؟ رسانه! چه کسی باید انجامش یده؟ رسانه‌ی جمهوری اسلامی ایران! پس متهم ردیف اول ایجاد این فاصله تویی صدا سیما! حالا اینکه چرا و چگونه رو در ادامه توضیح میدم انشاءلله.

راستی اینم بگم: قضیه وقتی جالب‌تر میشه که می‌بینم هرکس راضی و آرومه رسانه‌های خارجی رو دنبال کرده و عدد و رقم خارجی‌ها رو خونده؛ هرکس پریشون و ناراضی پیگیر رسانه‌های داخلی بوده و به سخنرانی‌های خودی‌ها گوش داده.

 

 

از اینجا به بعد هرجا از ضمیر متصل اول شخص جمع استفاده کردم لزوما درمورد خودم صحبت نمی‌کنم. شاید خودم اصلا این احساس رو نداشته باشم. از جانب مردم حرف می‌زنم و به عنوان یکی از مردم این "هستیم"ها رو میگم

 

 

چرا خوشحال نیستیم؟

خوشحالی وقتی به دست میاد که یا یه خیری به دست بیاری یا یه شری رو دفع کنی. از دید مسئولین هم خیر به دست اومده هم‌ شری دفع شده. اما از دید مردم؟

اولا، قبلا رسانه یه تصویر ذهنی از خیر برامدن ساخته شده بود، این تصویر اونقدر بزرگ و باشکوه بود که خیر به دست اومده یک دهم اون هم نیست! یادمون نره این تصویرسازی رو کی انجام داده بوده‌. مسئولین خودمون، صدا سیمای خودمون چنان با آب و تاب درمورد میزان قدرتمون بزرگ‌نمایی کردن که میگیم اون همه چنین می‌کنم چنان می‌کنم گفتید، فقط همین؟ تموم شد؟ [شمای نوعی که می‌خواید بیایید بگید هنوز تموم نشده، این نظر شماست که منم باهاش موافقم. اما برای مجری‌های صدا سیما انگار تموم شده. (اصلاحیه: امروز دیدم رویکردشون رو اصلاح کرده بودن و بهتر شده بود. متن من ناظر به روز اوله) ] می‌دونید شبیه یه بازی کامپیوتری می‌مونه که بهت گفتن مرحله یک تا پنج آب خوردنه، مرحله پنج تا ده سخته اما تو از پسش برمیای. تو بازی می‌کنی و مرحله یک رو می‌بری، بعد دسته رو ازت می‌گیرن. شاکی میشی، بهم می‌ریزی، بعد تازه ازت طلبکار میشن تو که مرحله اول رو بردی چرا خوشحال نیستی؟! خب نامسلمون بخاطر حرف تو من اگه تا مرحله ۵ رو هم می‌بردم احساس خوشحالی نداشتم چون به نظرم زیادی آسون بود. من اومده بودم‌ برسم مرحله ۱۰!

دوما، چنان در مورد دشمن کوچک‌نمایی کردیم که دست نیافتن دشمن به اهداف اعلامی‌اش برامون از بدیهی هم بدیهی‌تر بود. کسایی که فقط رسانه داخلی رو دیدن حتی یک لحظه به ذهنشون نرسیده بود دشمن ممکنه موفق به تجزیه ایران بشه. از اتفاق نیفتادن غیرممکن‌ها کسی خوشحال میشه؟ مثل اینکه یکی ذوق کنه و بگه خدایا شکرت که امروز از آسمون سنگ نبارید! خودتون باشید به چشم یه دیوانه نگاهش نمی‌کنید؟

 

 

چرا مغرور نیستیم؟ 

چون قبلا رسانه‌امون اونقدر بادمون کرده بود که اتفاقا الان پنچر شدیم و فسمون خوابیده.

 

 

 

چرا راضی نیستیم؟ 

چون به آرمان‌هامون دست نیافتیم. چون به اهدافمون نرسیدیم. اگر به عنوان یک وقفه کوتاه در مسیر آرمان و اهداف بهش نگاه کنیم همه چیز درست میشه. اما رسانه اصرار داره که ما از همین شرایط موجود رضایت کامل داشته باشیم و جشن بگیریم. همین اصرار به راضی بودن ما (با تلاش به راضی کردن فرق داره. نمیگه بیا و به این دلایل راضی بشو. خیلی حق به جانب میگه تو الان باید راضی باشی! بازهم میگم: متنم ناظر به روز اول توقف جنگه و الان دارن درستش می‌کنن انگار) این خودش ایجاد حس نارضایتی می‌کنه.

 

 

چرا قدردان نیستیم؟ 

جواب‌های قبلی + شرایط اونقدر پیچیده است که نمی‌دونیم اصلا آتش بس اتفاق افتاده؟ نیفتاده؟ به دستور کی به دست کی؟ از کی قدردان باشیم؟ 

این پیچیدگی شرایط تقصیر رسانه نیست. در این موضوع مقصر نمی‌دونمش.  ولی توقعاتی که تو این وضع داره غیرمنطقیه!

 

 

چرا بهت‌زده‌ و سرگردمیم؟

چون آمادگی ذهنی برای آتش بس بهمون داده نشده بود. چون تنها چیزی که رسانه درمورد آینده به ما گفته بود ممکن بودن غش کردن دولت در آغوش مذاکره بود. چون یه عالم ما رو از عطش مذاکره‌ی دولت و صلح تحمیلی ترسونده بودن و اما نگفته بودن که ممکنه درمورد دولت از لحاظ با دیپلوماسی وزارت خارجه یه حرکت مثبتی بزنن. من نمیگم باید می‌گفتن، شاید اصلا تکنیک جنگی‌امون باشه و لازم بوده که گفته نشه. من فقط میگم وقتی تو رسانه‌ات هیچ آمادگی ذهنی در این موضوع ندادی که هیچ کلی هم بدبینش کردی، طبیعیه که مردم با مواجهه با توییت آقای عراقچی شوکه بشن. 

بهت‌زدگی و سرگردونی کی به وجود میاد؟ که این شوکه شدن رو به رسمیت نشناسن. من یه عالم سوال دارم اما رسانه درکم نمیکنه و حتی سوالاتم رو نمی‌فهمه چه برسه به اینکه بخواد بهشون جواب بده. ابعاد گنگ این ماجرا زیاده. دوست دارم کارگردان پشت پرده‌ی تلوزیون این گیجی من رو به رسمیت بشناسه و پله پله به سمت شفاف کردن ذهنم حرکت کنه. حداقل احساس همدلی رو بده!

 

 

 

 چرا خشمگینیم؟

دقیقا به علت همین به رسمیت شناخته نشدن. دقیقا بخاطر دیده و شنیده نشدن احساساتشون. باز نیایید بگید نه اون آتش بس خوشحال کننده بود و فلان، احساس مخاطب این چنین بود و انکار احساس مخاطب به نظر ما توهین آمیز بود. من ربات نیستم که یه روز متقاعدم کنی تا خیمه معاویه ده قدم مونده، فرداش ازم بخوای باور کنم هدف همون رسیدن به ده قدمی خیمه معاویه بوده و همین اتفاق جای جشن داره‌. تو هم دیروز دروغ گفتی هم امروز، این دروغ‌ها باهم تناقض دادن و حس گوسفند فرض شدن به مخاطب میدن. 

چی تونست منِ مخاطب رو آروم و قانع کنه؟ اینکه بدونم نیاز به عقب نشینی و تجدیدقوا داشتم. هیچ لزومی نداشت مستقیما گفته بشه که بگیم اگر لو می‌دادن دشمن سوءاستفاده می‌کرد! حداقل با بزرگنمایی مانع شکل گیری این احتمال در ذهن مخاطب نمی‌شدی. واقعگرایی همیشه راه نجاته. 

 

 

 

چرا بدبینیم؟ 

چون تجربه تلخی از عاشقان برجام داریم. چون در طول جنگ هم بارها حرب مذاکره از طرف دولت و زارت خارجه پیش کشیده شد و بعدش هم دیدیم خون شهدامون خشک نشده سریع از مذاکره گفتن. خب ما به این نوع سیاست خارجه بدبینیم. طبیعتا به اتش بسی که از سمت دولت و وزارت خارجه مطرح میشه هم بدبین باشیم. آقای رسانه اگر می‌خواستی من دیپلوماسی و میدان رو جدا نبینم و نسبت بهش بدبین نباشم از قبل نباید اینقدر نسبت بهش هشدار می‌دادی‌. (نمیگم اون هشدارها و بدبینی اشتباه بوده. اینجا اصلا محل بحث درست و غلط نیست. بحث تکنیک‌های رسانه‌ای برای همراه‌سازی مخاطبه) 

حالا می‌خوای این بدبینی ایجاد شده رو پاک کنی و آتش بس رو در ذهن مردم خوب و مثبت جلوه بدی،از آدم‌هایی که مردم بهش بدبینن جداش کن. ثابت کن اقدامی از سمت صرفا دولت نبوده. ثابت کن کسانی جز دولت تصمیم گرفتن برای آتش بس. یا نه، بیا و ثابت کن این اتفاق مثبت بده به فلان و بهمان دلیل.

نمی‌خوای بدبینی رو پاک کنی؟ خب با مردم در این احساس همدل شو و انعکاسشون بده. نمیشه که درمورد همچین مسئله مهمی سکوت محض پیشه کنی و وانمود کنی اصلا مردم این ذهنیت رو ندارن. نوع واکنشت باعث میشه نسبت به خودت بدبین بشن! 

 

 

 

چرا مایوسیم؟

چون روایت پایان جنگ برامون ساخته شده. اگر این آتش بس میشد پایان جنگ با اسرائیل و پایان مبارزه با آمریکا معلومه که چنین پایانی یاس اوره. ما یه عالم شهید دادیم، یه عالم خون دادیم که در این نقطه برسیم به پایان؟ (یادآوری: لزوما همه‌اش احساسات خودم نیستا. اصلا هرکس خدا رو داره غلط می‌کنه به این و اون امید داشته باشه که بعدش هم بخواد مایوس بشه)

 

 

 

پی‌نوشت:

امروز خودم دیدم که صدا سیما دنبال تصحیح اشتباهاتش بود. دیگه از عبارت آتش بس استفاده نمی‌کرد و حتی وقتی کارشناس برنامه میگفت آتش بس هی توضیح می‌داد که این آتش بس نیست و توقف موقت جنگه. اما رفتار نسبتا درست امروز بازهم باعث نمیشه اقدامات اون روزشون هم درست بشه. 

به نظرم نه مصداق آب رفته به جوبه، نه مصداق ماهی که هروقت از آب بگیری‌اش تازه است. یه چیز بینابینیه. رشادت خانم امانی آبروی زیادی برای صداسیما خرید. تکرار این سبک رفتارها این ابرو رو نیست و نابود خواهد کرد.

میخک ۸ ۵

از ماتریکس بیرون بیا صدا سیما

۱_ موقعیت: ترامپ وارد جنگ شده تا برای اسرائیل راه فرار بسازه. ایران رو زده تا اسرائیل رو از نابودی نجات بده. ناگهان آتش بس اتفاق افتاد و پایان حمله ایران به اسرائیل.

واکنش صدا سیما: تبریک!!! 

 

 

۲_ موقعیت: مردم از ادبیات توقف جنگ که دولت به کار می‌بره دل نگرانن. خواسته‌ی مردم، سخنان نیروهای مسلح و بیانات رهبری توقف جنگ نیست، کارشناس های خود صدا سیما و خارج صدا سیما میگن که توقف ابدا کافی نیست و تا وقتی پشیمان سازی رخ نده اتفاقا دشمن راه براش باز شده و قطعا تکرار خواهد کرد و اون موقع است که خونه خراب شدیم. مردم منتظر پاسخ درخور  و پشیمان سازی دشمن هستن نه صرفا توقف جنگ. ناگهان توقف جنگ اعلام شد؛ اون هم نه از طرف نیروهای مسلح یا دفتر آقا، بلکه از زبان دولت.

واکنش صدا سیما: تبریک برای تحمیل توقف جنگ به دشمن!!!

 

 

۳_ موقعیت: همه به دولت بدبین بودن و با نیروهای مسلح همراه. نه هیچ فرمانده‌ای نه سخنگویی نه قرارگاه خاتم هیچکدوم نیومدن بگن ما صلاح دیدیم آتش بس بشه که اون موقع همه‌امون حرفشون رو می‌ذاشتیم رو تخم چشممون. کی اعلام کرده؟ دولتی که عطش مذاکره داشت و یه سابقه بدی ازش تو ذهنمون داریم‌ 

واکنش صدا سیما: منافقین در پوشش سوپر انقلابی دنبال گستراندن حس شکست هستن و میخوان طعم شیرین آتش بس رو به کام مردم شریف ایران تلخ کنن!!!

 

 

۴_ اصل ۱۱۰ قانون اساسی که زیر پا گذاشته شد و صدا سیما در مقابلش سکوت کرد بماند...

 

 

۵_ موقعیت: آقا نسبت به صلح تحمیلی هشدار دادن. از اون طرف ترامپ از همون روز اول دنبال پایان دادن به جنگه. چرا؟ چون میدونه اسرائیل بازنده است. درسته گنده گویی زیاد می‌کرد اما رویکرد کلی‌اش ماست مالی کردن و پایان دادن به جنگ بود قبل از اینکه ضربه زیادی بخوره، می‌خواست فرار کنه و هرچه زودتر جایزه صلح نوبلش رو بگیره. ما چی می‌خواستیم؟ اینکه مطمئن شیم اسرائیل و آمریکا از حمله به خاک ایران پشیمون بشن و دیگه حتی فکر جسارت به کشورمون رو نکنن. نمیگم پاسخ ایران درخور نبود، اتفاقا به نظرم درخور بود اما پشیمان کننده ابدا نبود. قبل از پاسخ پشیمان کننده آتش بس اتفاق افتاد

واکنش صدا سیما: خوشحالی و شعف!!!

 

 

۶_ موقعیت: ده قدم به خیمه معاویه مونده بود که مالک رو برگردوندن.

واکنش صدا سیما: چرا ناراحتید؟ چرا در دام روایت دشمن افتادید؟ ما تا ده قدمی خیمه معاویه رسیدیم یعنی ما پیروزیم! بیایید جشن بگیریم، دست بزنیم، شادی کنیم. شماها که ناراحتید یا فریب خورده‌اید یا منافق! دلیلی نداره وقتی ما اونقدر قدرتمندیم که تا ده متری خیمه معاویه برسیم یعنی باید خوشحال باشیم! 

میخک ۴ ۳

صدا و سیمای....(جای خالی را با دانش خود پر کنید)

میخک ۵ ۵

الله اکبر!

جنگ از اولش هم وجودی بود، حالا اما همه واضحات می‌بینن که این جنگ شده وجودی

شده سر مرگ و زندگی

خاورمیانه یا جای ماست یا آمریکا 

قشنگ رفتیم رو فاز مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت 

من اهل مبالغه نیستم، صحبت‌های صدا سیمایی هم دوست ندارم. همه چیز ۵۰، ۵۰ئه 

البته که موشک‌هامون خیلی خیلی قوین اما برد و باختم باختمون به خیلی چیزهای بیشتر از موشک ربط داره

به خلوص نیتمون 

پشتکار رزمنده‌هامون 

به حمایت مردم 

و به دعا و توسل و استغاثه 

اگر حق بمونیم پیروزیم 

اگر از صراط حق خارح شیم نه! 

بیایید تعارف رو بذاریم کنار. اگه ببازیم بلایی سرمون میاد که سر هیچ کشوری نیومده‌. چون کینه‌ای که استکبار جهانی از ایران و ایرانی جماعت داره رو از هیچکس نداره. چون بلایی که ما سرشون آوردیم رو احد الناسی جرئت نکرده بیاره. قطعا به وحشتناک‌ترین وجه ممکن و ناممکن تلافی خواهد کرد.

حالا کی می‌بازیم؟ وقتی خدا پشتمون نباشه. 

خدا خودش پشت کسی رو خالی می‌کنه؟ عمرا! پس چطور ممکنه خدا پشتمون نباشه؟ وقتی خودمون خودمون رو از خدا جدا کنیم 

دعا کنیم 

قرآن سر بگیریم

صدقه بدیم

قربانی کنیم

از امام زمان کمک بخوایم 

و یادمون نره که الله اکبر...

دعاست که سوخت موشکه. دعاست که دیوارها رو روی سرشون خراب می‌کنه. دعا خیلی تاثیر داره...

میخک ۴ ۱۱

تلگرامتون برگشت؟ باز از اینجا رفتید؟ :`(

میخک ۶ ۹

کمی بیش از روزانه نویسی جنگی ۲

۱_ موشک‌ها با فرض کردن ما ستاره نمیشن آقای شروین. واقعا دلم میخواست یه جا باهاتون رو به رو بشم و این موضوع رو بهتون بگم. بگذریم از اینکه دوست داشتم اون آهنگ غمگین رو وقتی اسرائیل به ایران حمله می‌کنه و بی‌گناه‌ها رو می‌کشه بخونید نه وقتی ما اسرائیل رو زدیم. فعلا نکته مهم اینه که فرض کردن هیچ حقیقتی رو تغییر نمیده. ما در خاورمیانه هستیم، اینجا ریشه داریم، نمی‌تونیم ریشه و گذشته‌امون رو پاک کنیم. و موشک‌هایی که به سمتمون شلیک میشه واقعا موشکن. واقعا آدم می‌کشن. ۴۳۰ نفر غیر نظامی، حدود ۵۰تا بچه، اینها ستاره نچیدن، مردن. 

 

۲_ می‌دونید آقای شروین؟ فقط این موشک‌های یکی دو روزه که نیست. خیلی ساله که وحشی‌های بی‌پدر مادر به این آب و خاک طمع دارن. موشک‌ها ستاره‌ان اوکی، قحطی که انگلیسی‌ها ساختن و میلیون‌ها ایرانی رو با گرسنگی کشتن چی؟ تیکه تیکه کردن ایران به عنوان غنیمت جنگی بین خودشون چی؟ غارت منابع ملی و پر کردن موزه‌های فرانسه و انگلیس با میراث ملی ما چی؟ قورباغه‌پز کردن زن‌هامون برای حذف فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی چی؟ ما خیلی ساله داریم موشک‌، ببخشید ستاره‌های جورواجور می‌خوریم. همیشه ما اونی بودیم که ستاره خورده فرق سرمون. حالا شما درست زمانی که ما ستاره فرستادیم سمت ظالم‌ترین ِ ظالمان پا شدید آهنگ غمگین خوندید که چی؟ 

 

۳_ روحیه‌ی هنرمندها واقعا ستودنیه. می‌شینن فرض می‌کنن جنگی بهشون تحمیل نشده، آواز می‌خونن و می‌رقصن و حالشون خوب میشه. من اینطوری نیستم. من جنگ رو می‌بینم. من موشک‌ها رو می‌بینم. و راستش آقای شروین، دوست ندارم موشک‌هایی که به سمت اسرائیل میرن ستاره باشن. دوست ندارم یک نفر از کسایی که تو فلسطین اشغالی باقی موندن زنده بمونن. نگید اونجا خونه‌اشونه. نیست. غصبیه. و همه‌اشون این رو می‌دونن. نگید غیرنظامی‌ان. به والله که نیستن. نگید اینکه یهودی متولد شدن دلیل نمیشه که ارمان‌های کثیف صهیونیسم رو قبول داشته باشن. قبول دارن؛ وگرنه برمی‌گشتن به کشور واقعی‌اشون. شما هم آقای شروین، لطفا خیالشون رو راحت نکن که موشک‌ها ستاره‌ان و آسیبی بهشون نمی‌زنن. چون موشک‌های اونها واقعا دارن زن و بچه‌های بی‌گناه ما رو می‌کشن. من به هیچ‌وجه حامی #اعدام_نکنید نیستم‌. می‌خوام تک تک قاتلان مردمم به روش‌های دردناک اعدام شن. به قول آقای سختگو، میخوام تو پناهگاه‌هاشون از ترس سکته کنن و بمیرن.

 

۴_ یه بازی بود تو بچگی‌امون مثل دوئل؛ بدین صورت که دو نفر در دو طرف خط شروع می‌کردن به سمت هم حرکت کنن‌ نباید پاشون از روی خط خارج میشد. هر بار که یه قدم جلوتر می‌رفتن یه عبارتی می‌گفتن که دقیق یادم نیست. فکر می‌کنم از مصدر کشتن گرفته شده بود. هرکس می‌تونست پای اون یکی رو لگد کنه برنده بود. اگه اسمش رو می‌دونید لطفا بگید. حس‌ می‌کنم با آمریکا داریم همچین بازی‌ای انجام می‌دیم. هر قدمی که برمی‌داریم میگیم: جنگ میشه/ توافق میشه. این التهاب صفحات مجازی و هول و ولای اینکه آمریکا وارد جنگ میشه یا نه شبیه این بازی شده برام. میشه، نمیشه. میشه، نمیشه. میشه، نمیشه و... وِلَکِن آقا. بالاخره یه چیزی میشه دیگه :)

 

۵_ قبلا نوشته بودم من اگه خدا بودم یه قانون می‌نوشتم که باباها نباید بمیرن. باباهایی که دختر دارن مخصوصا، اصلا نباید بمیرن. خواستم قانون شماره دو اضافه کنم که بچه‌ها نباید کشته بشن. بچه‌ها تحت هیچ شرایطی نباید کشته بشن. باید یه جور سپر نامرئی همیشگی دورشون باشه و ازشون محافظت کنه. 

 

۶_ راستی یه کانالی بود مردم تجربه‌ی معجزاتی که اطرافشون دیده بودن رو می‌نوشتن. تعداد خیلی خیلی زیادی از نجات داده شدن بچه‌ها به طرز عجیب غریبی نوشته بودن. انگار خدا یه فرشته مخصوص هر بچه گذاشته که در برابر تهدیدها و خطرات ازش محافظت کنه. مثلا موقع رد شدن از خیابون، یا افتادن یه چیزی روی سرش، یا بیماری یا... اما بعضی وقتها نمیشه. این فرق من و خداست. خدا صبوره. من نیستم. خدا به اختیار آدم‌ها احترام می‌ذاره. من نمی‌ذارم. خدا به اون صهیونیست کثافت حق میده که انتخاب کنه کودک‌ها رو بکشه یا نکشه. خدا یه عمر دراز بهش میده تا تصمیم بگیره حروم لقمه باشه یا نباشه. خدا به اختیار آدم‌ها احترام می‌ذاره. حتی به قیمت ریخته شدن خون بچه‌ها...

 

۷_ یکی از چالش‌هام اربعینه. موقع خرید غدیر هول هولکی یه پیراهن عبایی مشکی نخی خریده بودم برای اربعین، می‌خواستم یه چادر جلباب ببرم با خودم و یه عبا که اگه چادرم رو شستم یا چیزی‌اش شد بپوشم. پارسال که فقط چادر داشتم اذیت شدم. خلاصه یه پیراهن عبایی خریده بودم و انداخته بودم یه گوشه. امروز که پوشیدمش دیدم خیلی خیلی بزرگه. قشنگ یه نسخه‌ی دیگه از من هم توش جا میشه. اونقدر بزرگه که با خیاط دادن هم درست نمیشه، چون این مدل لباس‌ها خودشون به اندازه کافی گل و گشاد هستن، چهار سایز بزرگتر هم باشه قشنگ آویزون میشه از همه طرف و... خلاصه که الان هم باید یه عبای دیگه بخرم، هم یه چادر جلباب. خرج زیاد شد. اون لباس رو هم نمی‌دونم چی کارش کنم. اربعین هم که پولش کم نیست، مثلا پیاده‌رویه باید کم خرج‌ باشه اما برای ما کم نیست.

 

۸_ یه چالش دیگه‌ برای اربعین اینه که اصلا برگزار میشه یا نه. ممکنه آمریکا بیاد وسط و کل عراق رو ناامن کنه. ممکنه هم تا اون موقع زده باشیم اسرائیل رو نابود کرده باشیم و پیاده از کربلا بریم بیت المقدس‌. خدا رو چه دیدید؟ هرچیزی ممکنه! ولی خدا نکنه کلا بساطش چیده بشه یا مثلا وضعیت جنگی در عراق برقرار بشه. من در شرایط عادی هم به زور و التماس مامانم رو راضی کردم که برم اربعین، جنگ باشه باز مصیبت جمعه‌ی نصر را خواهم داشت. خدایا خودت دل مامانم رو نرم کن. من دوست ندارم دلش رو دوباره بشکنم. 

 

۹_ این بند حذف شد

 

۱۰_ الحمدلله علی کل حال... :)

میخک ۱۰ ۴

کمی بیش از روزانه نویسی جنگی

۱_ مد شده هرکس می‌خواد از وطن بنویسه قبلش حتما از بسیج و سپاه و نظام بیزاری بجویه (؟). حالا بقیه‌اش رو هم نگه حتما یه گریزی به نفرتش از بسیج می.زنه. اصلا بیزاری جویی از اسرائیل بدون بیزاری جویی از بسیجی‌ها انگار براشون غیرممکنه. عیب نداره برادر، شما از ما بیزاری بجو عوضش از کشورت دفاع کن. عیب نداره هرچی می‌خوای به من و امثال من فحش بده اما پشت ایران رو خالی نکن. از نظر من عیبی نداره، بهش عادت کردم. ولی اینکه تو هم بهش عادت کردی و به نظرت عیبی نداره یه خورده قشنگ نیست. برای منِ بسیجی فحش خوردن و تهمت شنیدن عادیه اما برای تو عادی شدن فحاشی کردن قشنگ نیست. باز هم هرجور صلاحه.

 

۲_ این اوضاع جون میده برای خوندن کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران. نخوندمش اما حس می‌کنم خیلی مناسب حال و هوای این روزها باشه. امروز روزیه که ایرانی بودن و مسلمان بودن از هم جدا نیست، چون دشمن ایران و اسلام یکسانه. امروز وطن‌پرست بودن و مذهبی بودن جفتش یه معنی داره، چون دشمن وطن و مذهب جفتشون یه نفره. و چقدر خوشحالم از این تقارن. چقدر خدا رو شکر می‌کنم بابت این هم‌مسیری. 

 

 

۳_ هیچوقت خودم رو وطن‌پرست ندونستم. چرا؟ شاید چون وطن‌پرست‌ها معمولا گرایشات نژادپرستانه دارن و من از ذره‌ای نژادپرستی بیزارم. شاید چون نسبت به خاکم همیشه فقط احساس تکلیف داشتم نه چیز دیگه. شاید چون اونقدر حماقت و بلاهت از هم‌وطنانم دیده بودم که دیگه به صرف هم‌وطن بودن با کسی نمی‌تونستم شریف و عزیز بدونمش. می‌دونید؟ دلم ازش گرفتار بود...

اما به محض شروع جنگ فهمیدم تا چه حد وطن‌پرستم‌‌. خودمم خبر نداشتم اینقدر ایرانم رو دوست دارم‌. یادم رفته بود دیوانه‌ی این آب و خاکم. حکایت من شده مثل برادری که همیشه با خواهرش دعوا دارن و انگار از هم متنفرن، اما همینکه یکی به خواهرش چپ نگاه کنه آمپر می‌چسبونه و تا فیها خالدونش رو جر میده. 

 


۴_ الحمدالله برای داشتن نعمت ولی فقیه. الحمدالله، الحمدالله،  الحمدالله... می‌دونید؟ اینکه خود رهبر چطور شخصیتی دارن یا مدل رهبری کردنشون چطوریه یه بحث جداست، داشتن یک ولیِ فقیه سراسر نعمته. آرامش بخشه. دلگرم کننده است. حال خوب کنه. خوندن مطالب خامنه‌ای دات آی آر بهترین کاریه که می‌تونم این روزها انجام بدم...

 

 

۵_ من از صلح تحمیلی می‌ترسم. به خدا که دنبال تسویه حساب سیاسی نیستم. به خدا که هرجا دولت همراهی کنه حاضرم خم شم و دستش رو ببوسم. اما دل نگرانم. از غضب الهی ناشی از عقب نشینی غیرتاکتیکی در جنگ می‌ترسم. صلح تحمیلی یعنی چی؟ یعنی تمام شدن ماجرا طوری که آمریکا راضی برگرده خونه‌اش و به این نتیجه برسه که ایران رو با زور و قلدری کنترل کنه. اون موقع است که ما دیگه امنیت نداریم. اون موقع است که نه عزت داریم نه استقلال. آقای دولت التماست می‌کنم پشت ملت باش. ملت الان آماده‌ان برای مجازات تین رژیم خونخوار. التماست می‌کنم اسرائیل رو مجازات نشده رها نکن. نگید به دولت ربط نداره که خیلی هم ربط داره....

 

 

۶_ هیچوقت اهل گفتن اینکه اگه رئیسی بود فلان و بهمان می‌کرد و تمام مشکلات رو حل می‌کرد و.... نبودم. شهید رئیسی خالصانه و از ته دل برای خدمت به ایران تلاش کرد و مزد زحمتش رو هم از خدا گرفت، اما به هیچ وجه دولت بی‌نقصی نداشت. شهید بود، معصوم که نبود! بالا بریم پایین بیاییم اون نقص‌ها واقعی بودن و انکار کردنشون یا قدیس‌نمایی حقیقت رو عوض نمی‌کنه. اما خب اینکه از لجِ قدیس‌نماییِ یه عده بیای چشم بپوشی رو خوبی‌ها و پیشرفت‌ها و حسن‌هاش هم ته بی انصافیه. همه‌ی اینها رو کفتم که بگم دلم برای امیر عبداللهیان تنگ شده....

آقای عراقچی میشه یه کاری کنی کمتر دلتنگ آقای امیر عبداللهیان بشیم؟ خواهش می‌کنم...

 

 

۷_ لاریجانی یه گفتگوی تلوزیونی داشت دیروز. حرف‌هاش به دلم نشست. از سخنگوی جنگمون هم راضی‌ام. یه آقایی امروز با اخم غلیظ یه جمله عبری گفت، از اونم راضی‌ام. دو روز بود تو شهر نون پیدا نمیشد. قفسه‌های فروشگاه‌ها هم جارو شده بودن. از کمبود نه‌ها، بخاطر هجوم مردم و خرید ده برابر نیازشون. الحمدلله نانوایی‌های شبانه روزی فعال شده و فروشگاه‌ها هم دوباره پر شدن. از این اقدام مسئولین هم بسی راضی و متشکرم.

 

 

۸_ نماز جمعه غوغا بود. جدا از کمیت کیفیت آدم‌ها هم متفاوت بود. انگار قلب همه رقیق شده بود. همه می‌خواستن به همدیگه کمک کنن یه جوری. 

 

 

۹_ روستاهای لاکچری نیر معروفن. تهرانی‌ها اومدن تو نیر کلب ویلای نقلی شیک ساختن که سالی نهایت یه ماه ازش استفاده میشه. باقی ایام سال خالیه. بدین صورت جمعیت نیر حین تعطیلات نزدیک دو برابر میشه. امروز که با خانوده رفته بودیم نیر برای طبیعت گردی جمعیت شاید سه برابر شده بود‌. همه‌ی روستاها پر بود از ماشین‌های باکلاس پلاک تهران. اگه یکی دو روزه برگردن سر خونه زندگی خودشون که خب هیچی،ولی اگه برنگردن و بخوان یه مدت ساکن بشن به نظرم خیلی عالیه میشه اگه به عنوان ساکن روستا با مردمش قاطی بشن و از نزدیک زندگی‌هاشون رو لمس کنن می‌تونن یه عالم گره از کار مردم باز کنن. می‌تونن سرمایه‌هاشون رو بیارن وسط برای حمایت از کسب و کارهای خانگی و روستایی. می‌تونن با پررویی مختص تهرانی‌ها بیفتن دنبال مطالبه‌گری رفع مشکلات مردم روستا. خیالم راحته که آسیب فرهنگی زیادی هم نمی‌تونن بزنن، چون قبلا با مسافرت‌های مکرر و عیش و نوش‌هاشون تو تعطیلات قششششنگ ضربه‌ای که باید رو زدن و یه قبله آمال از تهران‌نشینی و سبک زندگی راحت‌طلبانه‌ برای اهالی روستاها ساختن. باز وقتی زندگی کنن واقعیت‌هاشون بیشتر نمایان میشه و بهتره‌. اینکه شهرنشین‌ها هم روستانشینی واقعی رو تجربه کنن هم با نظرم خیلی خوبه، غرغرهاشون کمتر میشه حداقل. 

زیادی خوش‌بینانه به قضیه نگاه کردم؟ 

میخک ۶ ۱۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان