نمایشگاه کتاب چی بخرم؟

منم از این سوالا :دی

میخک ۳ ۴

این پست حاوی درد و دل‌های پراکنده و به درد نخور است:

 

 

احساس می کنم بیش از حد از ایده‌ی دو خواهر / دو برادر که یکی‌اشون منفیه یکی‌اشون مثبت استفاده کردم 

 

اسپویل داستانم:

 

آرام، نارام 

نعنا، نارِن 

مارکام، نورکام 

 

حس می‌کنم شخصیت‌های من وقت و توان کافی برای گردش تو این دنیا و باز کردن تمام ابعادش ندارن. یا شاید هم من ندارم؟

 به سرم زده اگه تا وسط‌های قصه نقش خاصی برای آرام پیدا نکردم کلا شخصیتش رو حذف کنم. از اون طرف میگم حیفه این شخصیت که ساخته شده، بمونه جلد دوم شاید به کار اومد 

 

[ وقتی هنوز به ص۲۰۰ نرسیدی و برای جلد دوم نقشه می‌کشی :/ ]

 

اوم... بازهم اسپویلک؛

 

 نعنا رو هم می‌تونم شخصیت منفی کنم، نه؟ 

 

فعلا در حد ایده است ولی اگه عملیاتی‌اش کنم یه پیچش داستانی به حساب میاد. کلی ازش خوشتون میاد و به عنوان قهرمان می شناسیدش بعد از پشت بهتون خنجر می‌زنه. این از پشت خنجر زدنه رو خیلی دوست دارم‌. 

 

هنوز تکلیفم با ولیعهد مشخص نیست. گایز من حتی اسمش رو هم نمی‌دونم هنوز! مطمئن نیستم آدم خوبیه یا بد. مطمئن نیستم سرنوشتش چیه. 

 

اسم برادرش نیهان، خواهرش نارام. اسم پیشنهادی داشتید (در همین سبک) بگید ممنون میشم. 

 

اگه جلد دومی بنویسم، شخصیت‌هاش احتمالا بشن: نیهان / آرام / اون پسره که به کیا کمک کرد / دخترِ استاد ریاضی / یه دختر از خاندان سلطنتی بالایی 

 

سه‌تای اولی رو نسبتا مطمئنم اما دوتای بعدی رو نه. بیخیال کو تا جلد دوم. من هنوز فصل دوم رو تموم کنم هنر کردم. گیر کردم تو قسمت هانیه....

میخک ۸ ۱
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان