اشتباه ۷ اکتبر

تو گروه مدرسه معلم‌ها داشتن درمورد روز جهاتی تحم مرغ صحبت میکردن‌. اینکه روز جهانی تخم مرغ اینقدر براشون مهم بود که همه از جون و دل درموردش حرف می‌زدن و نظر می‌دادن اما حتی یه پیام کوچیک هم درمورد ۷ اکتبر نوشته نمیشد برام یه طوری بود. تو کانال‌های زیادی دیدم که به ۷ اکتبر یا هیچ واکنشی ندادن یا خیلی محدود و سرسری. البته به ادمین‌هاشون حق میدم. تصمیم اینکه "الان بیام چی بگم خب؟" واقعا سخته.  "بیام طوفان الاقصی رو تبریک بگم؟ اونم بعد این همه اتفاق؟" سوالیه که برای همه پیش میاد. غزه وافعا برای طوفان الاقصی هزینه داد. خیلی بیشتر از چیزی که ما بتونیم درک کنیم هزینه داد. هزینه‌هایی که یک میلیونمش رو خیلی از ما ایرانی‌ها حاضر نیستیم بدیم، برای همین هم طبیعیه فکر کنیم طوفان الاقصی شکست خورده. اما...

خیلی با خودم فکر کردم. مطالعه مدل‌های رفتاری و سبک جنگ اسرائیل در گذشته همیشه یه چیز رو نشون میداد: صهیونیست‌ها برای گروگان‌هاشون ارزش قائلن. گروگان نقطه ضعف اسرائیله.  بخاطر گروگان‌هاشون حاضرن هزینه بدن. تجربه‌ی زیسته‌ی مقاومت این رو ثابت می‌کرد. ۷ اکتبر فلسطینی‌ها ریختن و یه عالم گروگان گرفتن. همون روز تانک‌های اسرائیل که برای دفاع از شهرک‌ نشین‌ها اومده بودن آماده‌ی شلیک شدن و بوم! حقیقت تلخ به صورت فلسطین کوبیده شد.

بذارید با مثال توضیح بدم تا متوجه بشید. ما چقدر روی خاک کشورمون تعصب داریم؟ اسرائیلی‌ها خاکشون غصبیه. خاکشون وطنشون نیست. عوضش روی مردمشون تعصب دارن. اصلا تمام هویت کشور جعلی‌اشون به اینه که "یه مکانی که یهودی‌ها توش زندگی میکنن" یعنی مبنای هویتی‌اشون یهودی بودن و آدم‌های یهودیه. برای همین بخوایم معادل گروگان‌ها رو تو ایران بگیم باید از خاک ایران مثال بزنیم چون زمین کشور ما برامون مقدس و در همون حد ارزشمنده‌. قبل از شروع مثال‌هام یه دور از جون میگم شما به تمام جملات تعمیمش بدید لطفا. فکر کنید دشمن حمله کرده و مثلا استان مثلا خراسان رو گرفته. شکست وحشتناکی برای ایران و جمهوری اسلامی هست یا نیست؟ دشمن استان خراسان رو اشغال کرده اونم تو یه شب! بعد واکنش ارتش ایران چی باشه؟ اونقدر خاک خراسان رو با مواد رادیواکتیو و بمب هسته‌ای شخم میزنه که اون منطقه تا صدها سال غیرقابل سکونت بشه حتی برای حشرات. آبش تا ابد سمی بشه. تمام شهروندان خراسانیِ ایرانی که اونجا زندگی می‌کردن کشته بشه. تماااام زیرساخت‌ها پووودددرررر بشه. مقدساتی که تو اون شهرها وجود داشتن هم که نگم براتون. دشمنی که تا دیروز میگفت اگر این استان رو میخواید پس بگیرید بیایید پای میز مذاکره فلان کنیم بهمان کنیم،  بعدش دیگه میگه خراسان ارزونی خودتون. این استان محو و نابود شده بیخ ریش خودتون. دیگه به درد هیچکس نمیخوره. به درد اشغال کردن نمیخوره. الان دشمن پیروز شد یا ایران؟

۷ اکتبر لوله‌های تانک‌ها به سمت وطن‌گیرهای اسرائیلی نشونه گرفته شد و شلیک شد! یعنی چی؟ یعنی نه تنها تلاش نمیکردن طوری شلیک کنن که شهروندان خودشون آسیب نبینن، که اتفاقا عمدا خودی‌ها رو میکشتن! تا گروگان‌های کمتری دست حماس بیفته. به نابودی کشوندن مثالِ پاراگراف قبلی رو به خاطر بیارید.  این روند روزهای بعد ادامه پیدا کرد. ارتش اسرائیل وقتی لوکیشن اسراش رو پیدا می‌کرد عملیات نجات راه نمی‌انداخت،  اولویتش این بود عملیات کشتار راه بندازه و گروگان‌هاش رو با بمباران بکشه. برای طوفان الاقصیِ مبتنی بر گروگان به نظرتون این شکسته یا پیروزی؟ به نظر من نبوغ اسرائیل بود. شکست رو در همون ثانیه‌ی اول پذیرفت و کاااملاااا باهاش کنار اومد‌. خودش رو تو همون دقایق ابتدایی با واقعیت شکست وفق داد و طوری رفتار کرد که انگار از اول هم براش مسئله‌ی مهمی نبوده. 

گی گفته خراسان برای ما مهمه؟ کی گفته خاکِ ما برامون مهمه؟ اصلا خاکمون رو می‌دیم بهشون و برای همیشه ازش صرف نظر میکنیم. الان میتونیم راحت بدون استرس مهاجمین خارجی مستقر در خراسان رو به همراه میلیون‌ها ایرانی اونجا بکشیم و برامون مهم نباشه. 

کی گفته اسرا مهمن؟ کی گفته من قراره برای پس گرفتن اسرا هزینه بدم؟ به طور کامل از خیر جون اسیرها می‌گذرم و با خیال راحت فلسطین رو با خاک یکسان می‌کنم. گور بابای اهدافم، گور بابای آرمان‌هام، گور بابای مقدساتم،گور بابای همه‌ی دار و ندارم. شکست مفتضحانه‌ام رو می‌پذیرم و بجای اینکه وقتم رو برای پیروز شدن هدر بدم تمام انرژی‌ام رو میذارم تا انتقام آرمان‌های سوخته‌ام رو از نابودگرانش بگیرم.

حماس قبل ۷ اکتبر می‌دونست اسرائیل قراره تا این حد پدرسوخته بازی در بیاره؟ نمیدونم. شک دارم. ولی اگه می‌دونست و بازهم حاضر شده بود ریسکش رو بپذیره و این جنگ رو شروع کنه یعنی جونش به لبش رسیده بود. یعنی ببین تا چه حد تحت فشار بوده که حاضر بوده این هزینه‌ی بی‌نهایت سنگین رو به جون بخره‌. هرچند واقعا شک دارم. عقلانی هم نگاه کنیم این همه بی‌تفاوتی نتانیاهو نسبت به جون اسرا واقعا با هیچ منطقی هم‌خوانی نداره. 

پسر واقعا فکرش رو بکن. طرف یه استان کامل از ایران رو یه شبه اشغال نظامی کرده، بعد ایران ککش نگزیده! حتی یه تلاش درست حسابی برای پس گرفتن خاک کشورش نکرده! بعد پررو پررو تز هم میده که آره عملیات اشغال خراسان اشتباه بود و سرمایه‌اشون رو برای تصرف این استان هدر دادن و الکی بابتش شیریتی پخش کردن مگه یه استان چقدر ارزش داره که بخاطر به دست آوردنش شادی کنی و بلاه بلاه. لعنتی من از کجا قرار بود بدونم تو اینقدر بی‌شرفی که رو ناموست غیرت نداری؟؟؟ مخصوصا بعد اینکه تو جنگ‌های قبلی‌ات اینقدر درمورد وطن پرستی و از دست ندادن یک وجب خاک کشور دادِ سخن داده بودی!!!

از اینکه ایران رو به اسرائیل و استان خراسانِ عزیز رو به اسرای اسرائیلی تشبیه کردم اصلا حس خوبی ندارم. :/  شما مثال بهتری داشتید لطفا پای کامنت‌ها بگید. باتشکر.

داشتم چی میگفتم؟ آهان. این تبادل اسرای امروز هم مصداق پس دادن خاکِ رادیو اکتیو شده است. حماس تا الان فهمیده که نتانیاهو اندازه‌ی از چند روز آتش بس موقت برای اسیرانش ارزش قائله نه بیشتر. نگهشون داره که چی؟ باهاشون حلیم بپزه؟ خب پس میده میرن که چند روز نفس بکشه حداقل. هعی‌‌...

میخک ۴ ۱
بستگی ...

  یه پروتکل هانیبال دارن که حماس ازش بی‌خبر نبود 

پروتکل میگه اسیر معنی نداره سربازی که دست دشمنه باید کشته بشه

منتهی  غزه داشت آرام آرام نابود میشد تصمیم گرفت قبل نابودی یه گردوخاکی بکنه 

شاید جهانیان بیدار شدن اومدن کمک

منم ازش بی‌خبر نبودم اما آخه 

اینقدر واضح و صریح؟ اینقدر آشکار و مستقیم؟ اینقدر خشن و وحشیانه؟ قبلا یه چیز نجفی سوسکی بودها .

برم درمورد آتش بس بخونم 
واقعا حماس پیروز شد؟ ابن خبرهایی که ازش بیرون میاد شبیه پیروزی حماسه‌. برم ببینم دقیقا چه خبره...

بستگی ...

🔴ضربه به هیپوتالاموس دنیا

 

فطرت که پاک باشد، زبان آدمیزاد حالی‌اش می‌شود. شما بگو ف، تا فرحزاد می‌رود. آدمِ پاک‌نهاد، یکفیه‌الاشاره است. چیزفهم است. چه می‌گویند این فلاسفه؛ حجاب هرمنوتیک ندارد. درک مفاهیم و پدیده‌های پیچیده‌ی عالم برای انسانِ سلیم‌النفس، فوت آب است. منبر و موعظه نمی‌خواهد. وقتی قلب آدم مثل کف دستش صاف باشد، خدا روی آن انشا می‌نویسد. اما وقتی روح را غبار می‌گیرد، انگار کن کسی به آینه‌ای ها کرده. یا لنز دوربینی پُرز گرفته. انگار بخار روی شیشه‌ی عینکی نشسته. کدورتی که بر روح می‌نشیند، مثل پنبه‌ای است که در گوش می‌رود. حواس‌پرتی می‌آورد. آدم، گیج می‌زند. چشمش قیچ می‌شود. برای اینکه ملتفت اوضاع شود، لازم است کسی دستی تکان دهد و بگوید: «ها، کجایی عمو؟!» سقلمه‌ای بزند و نیشگونی بگیرد. إسمع إفهمی بگوید. روح کدر، موعظه می‌خواهد. سنباده و سوهان می‌خواهد تا صیقل بخورد. 

 

اما وای به روزی که دل بمیرد. «بفهم نفهم» گفتن دیگر آب در هاون کوبیدن است. داستانِ یاسین و درازگوش است. بشر ذی‌شعور اگر روح را بکُشد، بیشعور می‌شود. می‌بیند اما نمی‌بیند. فلج مغزی می‌شود. مشاعرش تاب برمی‌دارد. قوه‌ی عاقله‌اش در درک حقایق هستی، رد می‌دهد. مثل ماشینی خلاص‌دنده و بی‌ترمز، تا ته درّه می‌رود. آدم دل‌مرده، مثل محتضری است که شوک الکتریکی می‌خواهد. کشیده‌ی برق از سر پران می‌خواهد. ترکه و فلک می‌خواهد. فقط فرو رفتن در بحران می‌تواند بیدارش کند، اگر بکند. شاید بأساء و ضرّاء خدا از کما بیرونش بیاورد، اگر بیاورد. شدائد و فجایع ایام شاید شیرفهمش کند، شاید. ای‌بسا فقط سیلی روزگار بتواند ادبش کند.

 

و پیش از آن روز خدا، دنیای غرب، همان انسانِ دل‌مرده‌ی در اغما بود. همانی که پرده‌ی صماخش پاره شده و بِل و دسی‌بل برایش علی‌السویه بود. دیوار صدا می‌داد و بی‌وجدان‌های غربی، صم بکم. بشر مدرن تا قبل از آن، گرفتار الهاکم‌التکاثر بود؛ گرفتار منگی تمدّنی؛ بیشعوری استراتژیک؛ لجن شهوت و غریزه منهای وجدان و انصاف. اما از آن روز همه چیز تغییر کرد؛ آهسته و پیوسته. با شیب فزاینده‌ی ملایم. و امروز، بشر غربی دیگر هرگز آن آدم سابق نمی‌شود. چک افسری را خورده و مغزش مثل ناقوس کلیسا دنگ دنگ می‌کند. به الکتروشوک جواب داده و نبضش از بوق ممتد برگشته و به نوسان افتاده. باغِ بی‌برگی، به سیلی طوفان پاییزی از برگ‌های کهنه سبکبار می‌شود. 

 

و طوفان‌الاقصی، همان سیلی روزگار بر چهره‌‌ی جهانِ رو به موت بود که برق از سر عالم پراند. ضربه‌ی کاری به هیپوتالاموس دنیا بود. انگار یک پارچ آب یخ روی وجدان‌های خفته ریخته باشند تا بیدار و میخکوبشان کنند. هفت اکتبر، برگ‌‌ریزانِ تقویمِ عادت بشر به تماشای مرگ تدریجی همنوع بود. شاید یک پایانِ تلخ بر یک تلخیِ بی‌پایان بود. نه، چه می‌گویم؛ بلکه معجزه‌ای چشم‌نواز برای إحیای اموات بود. جنبشی بود که در رگ غیرت اشباه الرجال افتاد. حماس با طوفان، تاریخ حماسه را ورق زد. با خون، ورقِ رخدادهای ظالمانه‌ی عالم را برگرداند. و خدا از ازل جریان را در خاصیت خون گذاشته. آری غزّه فدا شد، تا انسانیت به فنا نرود. فلسطین رنج را به جان خرید تا غبار از آینه‌ی جان‌ها بزداید و انسان بی‌خردِ تعطیل را چیزفهم کند. هفت اکتبر، پنبه از گوش دنیا درآورد و شیشه‌ی عینکش را دستمال کشید و لنز دوربینش را پُرزگیری کرد. طوفان‌الاقصی در سنجه‌ی شمارش کُشته‌ها و گُشنه‌های پس از آن محک نمی‌خورد. در قیاسِ خفتگان بیدار شده و نشستگان قیام کرده سنجیده می‌شود. غزّه دیگر نواری بی‌نوا در گوشه‌‌ای پرت از عالم نیست و از هفت اکتبر، سیاهی فراگیر دنیا را به انزوا کشانده. و چه می‌پرسی که پشت این کیمیاگری و ققنوس‌‌پیشگی، عاقبت‌اندیشی بوده یا نه؟ حسابگری جایی داشته یا نه؟ به هزینه‌اش می‌ارزیده یا نه؟ شکافتن کوه‌ها و خاموشی ستارگان و مچالگی خورشید، حتماً به رستاخیز عالم می‌ارزد.

 

📌منتشر شده در روزنامه وطن امروز/۱۷ مهر ۰۴

 

✍#زهرا_محسنی‌فر

https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648

پسر انسان

قابل توجه بود اما قابل پذیرش نبود

همون شعارهای همیشگی

متاسفانه تفکرات اخوانی ریشه زده تو بند بند اعتقادات برخی از شیعیان

اگه خواستید میتونید دلایلتون رو توضیح بدید :)

پسر انسان

بیخیال!
اینجا؟

بحث به این گستردگی و ریشه ای در قالب کامنت؟

بعد فایده اش چیه؟

باید دید

رد شد

و گذشت...

هرطور مایلید :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان