پشت صحنه معلمی۳

کیف و کفش گرفتم. مهیار هم‌اکنون داره روی کیفم خطاطی میکنه و به نظر میاد چیز جالبی دربیاد ان‌شاءلله. جامدادی و ماگم از تیشین رسید. حالا جاندادی هیچی ولی ماگ طرح چفیه فلسطینی رو نمیدونم تو دفتر اگه دستم بگیرم چه واکنشی از همکاران داشته باشم. از مهوش دوتا عروسک نمدی دستی گرفتم که به عنوان شخصیت‌های کلاسم استفاده کنم (فیل و قورباغه). برای جلسه اولیا مربیان پاورپوینت ساختم و صورت جلسه رو پی‌دی‌اف کردم تا فردا پرینت بگیرم. گروهبندی نکردم هنوز حتی نمیدونم چینش دانش آموزهام به چه صورت باشه، ولی درختِ گروه‌های کلاسی آماده است فردا میبرم میچسبونم کلاس خالی نباشه. لیوان عدالت ساختم. نخ کاموا برای خط زمینه گرفتم و چوب بستنی که بجای ا بچسبونم رو تخته. فقط هنوز آهنربا رو به چوب بستنی نچسبوندم.  درمورد محتوای درس سه روز آینده آماده شدم (هیچ ایده‌ای برای بعدش ندارم ولی خب همینم بدک نیست) دعا دعا می‌کنم پروژکتور فردا آماده شه که من قوانین کلاسی رو یه دور با فیلم مرور کنم. روبان قرمز گرفتم ببندم دست راست بچه‌ها چون چپ و راست مشکل دارن. باید شعر خط زمینه رو حفظ کنم هی یادم میره. فیلم معرفی کتاب های درسی رو باید بریزم فلش با هوش مصنوعی ساخته شده جالبه. اعتماد به نفسم یکم بهتر شده و امیدوارم باعث بشه کمتر سوتی بدم. از خدا میخوام بهم قورت مدیریت پرجذبه‌ی مهربانانه بده. برچسب‌ها رو هم فردا میبرم به هرکس شلوغ نکرد میدم. شرطی میشن گه میشن بچه ۷ ساله رو چه به ساختن‌گرایی کلاس اول وقت شرطی پیش رفتنه دیگه. هر وقت عصبانی‌ام کردن ذکر میگم. و... دیگه چه کنم؟ فردا با کمک بچه‌ها اسم کلاس رو انتخاب می کنیم ان‌شاءلله. به معلم دخترانه قراره بگم این دست سازه‌هاش رو جمع کنه یه گوشه از کلاس کل دیوارها رو برداشته برای خودش نمیشه، تازه چیز به درد بخوری هم درست نکرده. برای حضور غیاب هنوز هیچ کاری نکردم، برای برنامه هفتگی هم همینطور. البته برنامه هفتگی کارش راحته مقوا رو بگیرم میدم دانش آموزها شکل ۵ تا مداد ببرن. قوانین کلاسی یکم کارش سخته هنوز تصمیم نگرفتم چه کنم. جعبه‌ی کفش جدیدم تمیز و خوشگل بود برش داشتم به عنوان جعبه‌ی وسایل گم شده. دیگه؟ شام زیاد پختم که برای فردا نهار داشته باشیم چون شیفت بعد از ظهرم. بعد مدرسه هم احتمالا برم به مامان و نورماه سر بزنم. ماهان رفته دانشگاه و مامان دلتنگه لابد. متاسفم برای هرکس گه میگه معلمی ساعت کاری‌اش کمه. برای جلسه فردا دعا کنید من از اینکه اولیا بخورنم خیلی می‌ترسم. دیگه دیگه...

میخک ۹ ۵
امیر +

با معلم شیفت دیگه حتما صحبت کنین که یک قسمت از دیوار رو بگیره و تقسیم دیوار کنین و یک قسمت هم شما استفاده کنین.

به معاونتون هم بگین که دیوارها رو نیاز دارین. 

آره باید حرف بزنم

زود میرم فردا انشالله قبل رفتنش باهاش صحبت کنم

امیر +

احتمالا مدیر یا معاون برای جلسه دیدار با اولیا میان جاتون.

اگر نیومدن می‌تونین بگین که همراهی‌تون کنن که راحت تر کارتون رو پیش ببرید. 

آخه این کاری نیست که کسی بتونه بجای من انجام بده 

معلم منم، اتفاقا بجای من بیان باعث میشه نقشم پذیرفته نشه و دیگه حرفم رو نشنون خوب 
نمیدونم البته حسم اینو میگه

زری シ‌‌‌

پس آخرش رفتی کلاس اول ؟؟

آره دیگه 

°•ســــائِلُ الزَّهـرا•°

معلمی شغل سختیه درعین حال شیرینم هست..

خداقوت

 

یه نظر شخصی بدم برای جلسه که نزار بفهمن از خورده شدن میترسی:) والا

کافیه اولیا بفهمن که معلم نقطه ضعف داره یا تازه کاره یاضعیفه و غیره

دیدم که میگم..چون معلم پسرم اولین بارش بود واینو هی تکرار کرد تو جلسه ، بعضی از مامانا سواستفاده کردن...

 

تازه کارهم که باشی ابهتت رو حفظ کن، جذبه داشته باش تا ازت حساب ببرن

 

ببخشیدا خانم معلم، اینارو میگم فقط درحد یادآوری بود وتجربه ازجانب اولیا:) چون خودت بهتراز مابلدی چیکارکنی...

 

سلام

الحمدالله 
معلمی هرچی باشه از باقی شغل‌ها بهتره 
مقدسه اصلا
ولی پسرها زیادی سختن. و من اول دوست نداشتم به دلایلی


نه لو ندادم و خوب بود جلسه الحمدالله 
هرچند یکی از مادرها شدیییدا بچه رو لوس بار میاره و این واقعا آزاردهنده است. خود بچه حالش خوبه مادره میگه نه اوف میشه. فک کن میگفت زنگ ورزش کلا نذارید برن حیاط نگهشون دارید کلاس وگرنه زمین میخورن زخم میشن سرما میخورن :/

لطف می‌کنید بابا
استفاده میکنم از تجربیاتتون 
نفرمایید

آرا مش

سلام :)

خداقوت خانوم معلم :)

 

این پست رو پارسال خطاب به معلم پایه اول پسرم نوشتم؛ گفتم شاید بد نباشه نارضایتی‌های یه مامانی رو بخونی که خیلی هم نمیخواسته توی کار معلم دخالت کنه ولی ببین چی کشیده که اینجور ناراضی شده 🥲

کلیک

سلام 

واقعیتش اینکه لینک همچون متنی رو بهم فرستادید بهم برخورد 
میدونم نیتتون خیره و هدفتون راهنمایی غیرمستقیم بود، ولی بازهم بهم برخورد و غصه‌ام شد 



من مادر نیستم 
شمایی که مادر هستید بگید وقتی دوتا دانش آموز صورت هم رو چنگ می‌اندازن و خونی میکنن من چه کنم؟ وقتی هرچی بغلش میکنم میگم نه تو نمیخوای به کسی آسیب بزنی فقط میخواستی بازی کنی بازهم از لگ پروندن به دوستش دست برنمیداره چه کنم؟ وقتی مشت زده دندون دوستش رو شکونده من چه کنم؟ وقتی با یه حالتی وایستاده که انگار داره دست‌شویی‌اش میریزه و التماس میکنه بذارم بره سرویس بعد معاون میگه رفته بود تو راهروهای طبقه دوم لی لی بازی می‌کرد من چه کنم؟ (سرویس حیاطه منم طبقه هم‌کف) دلم میخواد مادر باشم براشون ولی نمیدونم چه کنم. وقتی بهشون بازی یاد میدم و حتی نمیخواد بهم گوش بده که این بازی چی هست واقعا کلافه میشم و با درماندگی میشینم رو صندلی‌ام چند دقیقه فقط نگاهشون میکنم. هی میگم من کم گذاشتم. من بلد نبودم جذابیت بدم به کلاسم. من اونقدر جالب نبودم که توجهش جلب شه‌. مقصر منم باید متنوع‌تر و خلاق‌تر ظاهر بشم. اما وقتی لینک اون متن رو می‌فرستید دلم میخواد گریه کنم. همینطوری هم از عذاب وجدان دارم می‌میرم. من نمیخوام سرجاشون بچسبند اما وقتی وسط کلاس در رو باز میکنه بی‌اجازه میدوه تو حیاط چه کنم؟ اگه بلایی سرش بیاد چی؟ 
هعی....
شما دوتا پسر دارید می‌دونید دو پسر از یه پسر سختتره 
فک کنید بیست و چندتا بشن 
نصفشون فرزند طلاقن یا خانواده های آسیب دیده ، پر از تروما هستن، تربیت هاشون متفاوته و...

cheshiere Mss

شک ندارم معلم نازنین و جذاب و بی نظیری هستید مطمئنا همینطوره ⁦(⁠≧⁠▽⁠≦⁠)⁩

نگید اینجوری 

من هیچی بلد نیستم....

آرا مش

و کاش پیش‌نوشتِ قبل از شروع پستم رو با دقت بیشتری می‌خوندی، اصلا چندبار می‌خوندیش...

مخاطب این متن شما نبودی...

از خوندنِ کارایی که کرده متعجب نشدی؟! من اصلا فکر نمی‌کردم همه رو به خود بگیری، نهایت چیزی که در مورد پاسخت به پیامم توی ذهنم بود، تعجبت بابت کارها و حرف‌های اون معلم بود... نه متن بلندبالایی از ریزِ سختی‌ها و رنج‌های مسیر معلمی که از دید من هم پوشیده نیست...

من مطمئن بودم شما برخوردتون مثل او نیست، این لینکو نفرستادم که بگم نکنه شما این کارها رو انجام بدی...

من فقط خواستم اتفاقا ببینی چقدر بی‌ادعا زحمت می‌کشی و همکارانت چه بلاهایی سر بچه‌ها و والدین میارن و عین خیالشون هم نیست و پر از ادعان...

 تازه این بخشی از سختی‌های من به عنوان مادر بود نه همه‌اش و اینکه توی قالب کلمات بیان کردنش اونقدرها به واقعیت نزدیک نیست، نمیدونم چطور اون معلم رو به خودت نزدیک دیدی که بخوای از متن من عذاب وجدان بگیری...

اگر رنجوندمت عذر میخوام 

من واقعا خطابم به شما نبود😔😔😔

بارها بهم ثابت شده توی مجازی نباید حرفی زد که ابهام داره، عبرت نمی‌گیرم، توی مجازی نیت‌ها مهم نیست، اثر عملت خیلی بزرگتر از نیته و من اینو فراموش می‌کنم... حلالم کنید

ان‌شاءالله روزهای روشن و پر امید مرهم سختی‌ها و تلخی‌ها باشه برات🌹

ببخشید که اینقدر تند گفتم...

عقلم کاملا میفهمه چی میگید 
و میگم نیت شما رو متوجهم 
ولی..‌ قلبم بازهم یه طوری میشه... 
میدونید؟ کلمات جدا از بار معنایی بار احساسی هم دارن. و من از نظر احساسی الان ضعیفتر از اونم که تحمل اون متن رو داشته باشم. ضعف از منه واقعا. شبیه اون بلاگرهایی شدم که می‌گن راه ارتباطی رو باز گذاشتم فقط برای اینکه بهم حال خوب بفرستید. میدونید؟ مشکلاتی داشتم این مدت که روحم رو خسته کرده‌. معذرت می‌خوام که با زودرنجی‌ام باعث رنجشتون شدم....


چون من در حال خودسرزنشگری شدیدم :) اونقدر خودخوری میکنم که حد نداره. اینجا کم گذاشتی اونجا بد رفتار کردی. اینجا حرف خوبی نزدی اونجا بد درس دادی. اینجا اهمال کاری کردی اونجا ضربه زدی و... عزیزان اینجا لطف دارن اما تو چشم خودم از بدترین معلم‌هام. خیلی از خودم ناراحتم که برای وظایفم خودم رو آماده نکردم. و الان تو عذابم انگار، ناشی بودن و گند زدن تو کار اعصابم رو خورد می‌کنه. دلم نمیخواست همچین معلمی باشم که هیچی بلد نیست. ولی خب الان هیچی بلد نیستم و با توکل به خدا پیش میرم...

خواهش میکنم شما حلال کنید. مقصر این زودرنجی من شما نیستید. احساسات منفی رو زود جذب میکنم متاسفانه...


ممنونم از دعای خیرتون:````) 
شدیدا بهش محتاجم....

صاد نون

برات آرزوی موفقیت دارم❤️🌻

 

شرطی کردن راه اسونیه ولی تنها راه و کم هزینه ترین نیست:)

ممنونم صالحه جان...


واقعا شرطی کردن اسونه؟ برای من که خیلی سخته :/ 

برای من راحتترین راه از محبت‌ خارها گل میشونده.  امیدوارم جواب بده چون روش‌های دیگه با شخصیتم سازگار نیست اصلا...

آرا مش

کار خوب و حرف خوب و تلنگر وقتی خوبه که به موقع باشه؛ موقع فرستادن اون متن الان نبود و البته مقصر هم نبودم چون مطمئنا درکی از شرایط روحی و موقعیت شما نداشتم🥲

اگه قابل باشم دعاگوت هستم🌹🤲🏻

ممنون

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان