ولایت پسر بر مادر؟

داستان سیاوش فززند کی‌کاووس رو شنیدید؟ یه جایی از قصه سیاوش که فرمانده سپاه ایرانه یه قراردادی با سپاه توران امضا می‌کنه و متعهد میشه که صد نفر (عددش دقیق یادم نیست) گروگان بگیره و دیگه به توران حمله نکنه. اون گروگان‌ها خودشون رو تسلیم می کنن و سلاح‌هاشون رو تحویل سیاوش میدن. در مقابل سیاوش هم قبول می‌کنه امنیت گروگان‌ها رو صلح دو کشور رو تضمین کنه. 

 

کی‌کاووس که قضیه رو میشنوه میگه سیاوش بچگی کرده، نادون کرده، تو معامله فریبش دادن، پس صلح رو بهم بزنید و گروگان‌ها رو بکشید. سیاوش میگه وقتی من رو به عنوان فرمانده سپاه تعیین می‌کنی یعنی عاقل و بالغ هستم که بتونم تصمیم درست بگیرم، اینکه بگی کل معامله فریب بوده به شعور و مهارت‌های من توهین میکنی.  با زیر سوال بردن تصمیم من به قدرت فرماندهی من توهین میکنی. ولی باشه اگه بخوای بجنگیم با اینکه مخالفم اما حاضرم اطاعت کنم. معامله رو بهم میزنم، گروگان‌ها رو برمی‌گردونم و دوباره جنگ رو از سر می‌گیریم. 

 

کی‌کاووس پاش رو می‌کنه تو یه کفش که نه، هم صلح رو زیر پا بذاریم هم گروگان‌هاشون رو بکشیم. سیاوش قبول نمی‌کنه. اینجا نقطه‌ی کلیدی قصه است. چرا قبول نمی‌کنه؟ چون گروگان‌ها رو بیشتر از پدرش دوست داشته؟ چون چندتا افسر و سردار دشمن براش از پادشاه کشور خودش عزیزتر بودن؟ عاشق چشم و آبروی گروگان‌ها بوده؟ برای پدرش احترامی قائل نبوده؟ 

 

خیر! سیاوش فقط مسئولیت‌پذیر بود. متعهد بود. نمی‌توانست قراردادی که پاش رو امضا کرده بود بشکنه و به کسانی که مسئولیت امنیتش رو پذیرفته بود خیانت کنه. 

برادران و خواهران عزیز، عروس از سپاه توران که بدتر نیست، هست؟ عروس رو دشمن خارجی مهاجم تصور کنید. باشه حرفی نیست. اما قد سیاوش مرد هستید که پای قولنامه ازدواجی که امضا کردید بمونید؟ 

 

آقایون محترم، چه کسی موقع خروج از خونه مولفه که از شما اجازه بگیره؟ مادرتون یا همسرتون؟ تاحالا به این فکر کردید که چرا؟ چرا شوهر میتونه برای زن تصمیم بگیره اما پسر حق نداره برای مادر تعیین تکلیف کنه؟ چرا ولایت زن با شوهرشه؟ هوم؟ 

 

من اتفاقا نمیخوام بگم دوگانه مادر و همسر وجود نداره.  چون متاسفانه در فرهنگ ما خیلی وقت‌ها این دوگانه‌سازی انجام میشه. حتی اگه دوگانه‌ی کاذبی باشه بازهم مواجهه میشیم باهاش. چون خیلی وقت‌ها نه مردهامون بلدن که مدیریتش کنن، نه مادرشوهرها، نه عروس‌ها. وقت‌هایی هست که مادرشوهر و عروس هردو بیرونن و از شما میخوان دنبالشون برید و برسونیدشون. وقت‌هایی هست که هر دو از شما  توقع خرج کردن پول و خرید دارن. وقت‌هایی هست که همدیگه رو ناراحت میکنن و از شما توقع پشتیبانی دارن‌. وقت‌هایی هست که تصمیمات متضادی برای آینده‌ی شما می‌گیرن و هرکدوم توقع دارن به حرفش گوش بدید. وقت‌هایی که روش‌های تربیتی متفاوتی برای بچه‌ی شما دارن و و و... 

 

خیلی.هاش رو واقعا با عقلانیتِ مرد میشه مدیریت کرد. بعضی‌هاش هم نمیشه. پای درد و دل بعضی عروس‌ها بشینید می‌بینید حس می‌کنن مادرشوهرشون هووشونه. واکنش شوهرشون چیه؟ باد به سینه می‌اندازن که آره اگه مادرم و تو هردو نیاز به کمک داشتید من اول به مادرم کمک میکنم ولو به قیمت آسیب دیدن تو. چون زن رو میشه عوض کرد اما مادر رو نه :) بعد این میشه یه چرخه‌ی معیوب‌. همین زن برای اینکه از غصه دق نکنه و بتونه زندگی رو تحمل کنه تو ذهنش این انگاره رو می‌سازه که بله این حمایت و مسئولیت‌پذیری که از شوهر توقع داشتن واقعا وظیفه شوهر نیست و وظیفه پسره. ۳۰ سال بعد که پسردار شد و پسرش ازدواج کرد دقیقا همون توقعات رو از پسرش می‌کنه. اصلا پسر رو طوری تربیت می‌کنه که عینا همین جمله رو به عروسش بگه‌. و دوباره و دوباره و دوباره...

 

می‌دونید، این دوگانه مادرشوهر و عروس خیلی وقت‌ها نامحسوس تو خانواده‌ها رخنه می‌کنه. اما بعضی جاها هم کاملا واضح و صریحه. مثلا شوخی‌های خیلی خیلی خیلی نزدیک مادر و پسر. مثلا ناز و عشوه‌ی زنانه‌ی مادر برای پسر.  مثلا صمیمیت‌های شبیه به زناشویی مادر و پسر... معذرت می‌خوام اینها رو گفتم. احتمالا آقایون حالت تهوع گرفته باشن، چون حتی اگه دیده باشن و گرفتارش باشن هم متوجهش نیستن. زن‌ها می‌فهمن این چیزها رو. کمبودی که زن از سمت شوهرش دیده رو با پسرش برطرف می‌کنه. اینطور مادرها معمولا پسرشون رو با دادن حس عذاب وجدان مدیون خودشون نگه میدارن‌. مدام از ظلم و ستم‌هایی که کشیدن میگن و پسر ناخودآگاه فقط میخواد برای مادرش جبران کنه و مرهمی روی دل داغ دیده‌ی مادر باشه. در حالی که داره یه نسخه دیگه‌ از مادرش رو به وجود میاره...

 

بگذریم...

 

سیاوش هم می‌تونست بگه من فقط یه پدر و یه پادشاه داره، چیزی که زیاده گروگان. راست بود دیگه حرفش. واقعا گروگان ارزش شکستن دل پدر و تنها گذاشتنش رو داشت؟ نداشت. چیزی که سیاوش رو مجبور کرد پا رو دلش بذاره و از پیش خانواده‌اش بره هم عشق به گروگان‌ها نبود. سیاوش مسئولیتی سرپرستی اون گروگان‌ها رو پذیرفته بود، همین. سیاوش قوام علی الگروگان بود. تونستم منظورم رو برسونم؟

 

زن باید قبل از خروج از منزل از شوهرش اجازه بگیره، چون توی این مسیر اگه خار تو پای زن رفت وطیفه مرده که بدو بدو بیاد و خار رو از پاش در بیاره. فردای قیامت بابت این خار ازش سوال میشه. مرد وظیفه داره نذاره آب تو دل زنش تکون بخوره. پس حق داره چالش‌هاش رو انتخاب کنه. این زن دست شوهرش امانته‌. مرد حق داره برای مسکن، سفر، تحصیل و... زن تصمیم بگیره چون وظیفشه تو همه‌ی اینها بهترین چیزی که به صلاح زنه رو برآورده کنه. حالا اینجا بیاد تصمیمی برای زن بگیره که در اون صلاح و دلخوشی مادرش رو اولویت بده قطعا تو ولایتش گند زده. فلسفه‌ی تمام اون حق و حقوق متقابل رو زیر سوال برده. صلاحیت خودش برای ولی بودن رو لگدمال کرده. 

 

نتیجه‌اش چی میشه؟ جامعه‌ی فمنیست امروز‌. زن‌هایی که از ذیلِ ولایت شوهر بودن نفرت دارن. زن‌هایی که دوست دارن خودشون مشکلات خودشون رو حل کنن چون معتقدن شوهرم که به هر حال اولویتش من نیستم، باید خودم اولویت خودم باشم. و در این مسیر زن‌ها به مرور مرد میشن. زمخت و خشن میشن. لطافتشون رو گم میکنن. بی هویت میشن. و مردهایی که ولایتشون رو از دست دادن، زن‌هایی که عادت کردن قابل تعویض خونده بشن دیگه به مردشون تکیه نمیکنن و خودشون سرمرست خودشون میشن. مردهایی که بی‌ابهت شدن و امروز تحت عنوان پرنسس شناخته میشن. 

 

رابطه‌ی پسر با مادر با رابطه‌ی شوهر و زن فرق داره. وقتی زن از سمت شوهرش سرپرستی و ولایت ندیده خم میشه سمت پسرش. جنس رابطه‌اشون میشه یه چیز معیوب که عروس رو شکنجه روحی روانی می‌کنه. از اون طرف خیلی از زن‌هامون تو رابطه‌ی زناشویی برای همسرشون مادر هستن نه دلدار و معشوقه. خب اینم یه طرف کار رو خراب می‌کنه. مردی هم که مسئولیت و وظایفش رو نشناسه و امنیت جایگاه ولایت خودش رو ندونه هم...

 

همه باید خودشون رو تغییر بدن. دست در دست هم دهیم به مهر، خانواده‌ی خویش را کنیم آباد... :)

میخک ۳ ۶
هو مورو

دقیقا کامنتی با این مضمون تو وبلاگ آقای ن.ا گذاشته بودم. ولی پست شما کامل و عالی بود. جا داره بگم بیا بغلم عزیزم :*

آره اتفاقا بعد اتمام پست دیدم و جالب بود :)


لطف دارید 
الحمدالله که تونستم منظورم رو برسونم پس...

بغل متقابل :`)

*•.ســــائِلُ الزَّهـرا.•*

حق مطلب رو ادا کردی خواهرجان

عالی بودااا

خیلی چسبید^_^

 

بعضیا فکر میکنن اینایی که مینویسیم یعنی عاشق به هم زدن رابطه پسرو مادر هستیم..بخدا که اگه اینطوری باشه نهایت کوته فکریه.

مادر مقامش جداست، همسر مقامش جداست.

واصلا قابل مقایسه باهم نیستن. زن اگه احترام ببینه این احترام رو منعکس میکنه روی مادر همسرش واین یعنی ایجاد محبت بینشون.ولی اگه برعکس باشه .میشه شروع یک دشمنی بین مادرشوهر و عروس.واین برای مرد هم بد میشه.

 

دیگه حرفی نمیمونه واقعا

الحمدالله...

لطف داری :`)


مثال هایی که میخوام بزنم توهین به زنه، ولی هیچ مثال دیگه‌ای پیدا نمی‌کنم بزنم 

یه پزشک جراح بالا سر بیمارش وایستاده و مشغول نجات دادن بیمار از مرگه، رئیس بیمارستان پیغام می‌فرسته پزشک جان بیا ببینمت. حالا به هر دلیلی: ببینمت دلم وا شه، نیاز دارم تو یه کاری کمکم کنی، یه مسئله‌ی مهمی درمورد آینده بیمارستان هست باید درموردش مشورت کنم و و و... به هر دلیلی! پزشک اگه بیمارش رو رها کنه مریض می‌میره. وظیفه‌ی پزشک ایستادن بالا سر بیماریه که مسئولیت درمانش رو پذیرفته. حالا اگه نره و دلِ رئیس بیمارستان بشکنه تقصیر کیه؟ دلیلش این بود پزشک برای رئیسش احترام قائل نبست؟ نشونه‌ی اینه بیمار رو بیشتر از رئیس دوست داره؟ رئیس می‌تونه گله کنه کع پزشک جان تازگیا همش پیش مریض‌ها هستی و به ما سر نمیزنی‌ها. ارتباطت با مریض‌هات نزدیکتر از ارتباطت با من شده‌ها. برای من وقت نمیذاری‌ها...
نه
فقط مسئولیت پذیره و روی تعهدش ایستاده
به خدا رئیس بیمارستان با این مقایسه‌ها شان و شخصیت خودش رو میاره پایین. 
تو خودت این پزشک رو به اینجا رسوندی تربیتش کردی بزرگش کردی بهش مسئولیتِ درمان رو بدی تا بره تو دل جامعه خدمت کنه. قرار نبود تو اتاق خودت حبسش کنی کنه‌‌...

جنس‌هاشون واقعا واقعا وافعا فرق داره. خانواده‌ای که جنس محبت‌هاشون رو قاطی میکنه یه خانواده بیماره. 


نهال رشد که میکنه شاخه‌هاش پر برگ و میوه میشن و قدش به سمت بالا میره، هیچوقت اون رشدی که تو شاخ و برگ‌هاش اتفاق میفته تو ریشه اتفاق نمیفته. نهال برای بزرگ شدن تنه و شاخه‌اش زور میزنه و ریشه‌ پشتیبانشه. این طبیعت خلقته.  ریشه بیاد گله کنه چرا به برگ‌هات اهمیت میدی به من نه، خنده دار نیست؟

ن. .ا

سلام

ممنون بابت این مطلب

خیلی بهتر از من نوشتید...

 

سلام

خواهش میکنم...
واقعا حس می‌کنم از زبون شما نوشتم 
نوشتنش کارِ منِ تنها نبود...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان