خدایا حکمتت رو شکر
من میگم دوتایی پاشیم بریم اربعین. مهیار میگه نهههههه، ما بلد نیستیم! ما جایی رو پیدا نمیکنیم بیرون میمونیم! ما که نمیدونیم به کی اعتماد کنیم به کی نکنیم! ما که نمیتونیم اونور مرز اتوبوس پیدا کنیم! خدایی نکرده اتفاقی افتاد ما که بلد نیستیم به کی مراجعه کنیم! ما تو مسیر گم میشیم ما که تنها از پسش برنمیاییم و... میگه با کاروان ثبت نام کنیم گروهی بریم. میگم باشه.
اکثر کاروانها آشناهای خودشون رو میبرن و کسی خارج گروه ثبت نام نمیکنن کلا. به چندتا رو زدیم و ردمون کردن. موند کاروان دانشگاه و کاروان مهدیه. هردو همهچیزشون آماده است فقط یه نکته ریزی مونده؛ اینکه رئیس کاروان ندارن و میخوان مهیار بشه رئیس کاروانشون و براشون بیاردشون.
شاید بگید خب اربعین کاری نداره که تا نجف میبری میگی فلان روز اینجا باشید تا برگردیم. که باید بگم نه دوستان این دوتا جایی که گفتم انتظارشان تو یه سطح دیگه است میخوان تو مسیر هم براشون موکبهای استراحت رو رزرو کرده باشی یا چه میدونم خودشون صف واینستن تو صف وایستی غذاشون رو بگیری بیاری پخش کنی و اگه درمانگاهی چیزی لازم شد تو ببری بیاری و...
بله مهیار که حاضر نبود مسئولیت من رو قبول کنه الان تو عمل انجام شده قرار گرفته که مسئولیت یه کاروان رو قبول کنه. تازه هردو گروه هم خواهرانه و خب کارهای زیادش بر عهده من خواهد بود دیگه...
و منی که هر سال میخواستم اربعین کاروان ببرم نمیشد، امسال بیخیال شدم اما کاروان بردن مرا رها نمیکند. فک کنم پارسال یا پیارسال دعا کردم بتونم کاروان ببرم داره با تاخیر استجابت میشه.
خدایا حکمتت رو شکر.
دعا کنید خیر باشه.
دعا کنید ختم بخیر شه.
خیلی خیلی دعامون کنید. توصیهای هم بود ممنون میشم بگید...