خدا رحم کنه

بیایید نیت کنیم 

دور دوم بکشه، صد خودمون که سهله، دویست خودمون رو بذاریم...

میخک ۳ ۴

دعا میکنم...

هرچی بیشتر درمورد آقای جلیلی می‌شنوم بیشتر دلم پر میکشه برای دیدن دولت ایشون...

نمیدونم راست و دروغ حرفها رو اما... به امتحانش می‌ارزه...

 

 

و اگه راست باشه. کار سخت بعد پیروزی اقای جلیلی شروع میشه. بهش فکر میکنم تن و بدنم می‌لرزه! هم از شوق، هم از ترس! قراره خیییییلییییی سخت باشه، برای مردم نمیگما... برای بچه حزب اللهی‌ها... برای بسیجی واقعی‌ها... اگه قرار نیست پاشون وایستیم همون بهتر که بریم به قالیباف رای بدیم...

آره قالیباف مدیره، پروژه‌های خوبی رو هم قراره اجرا کنه، قدرت و نفوذ برای جلو بردن حرف خودش رو داره، اوضاعش هم هرچی بشه مثل زمان روحانی نمیشه که، اونقدرا هم آدم بدی نیست خداوکیلی...

اما...

دور جلیلی رو باید بگیریم. باید پا به پاش بدوییم، اونقدر بدوییم که نفسمون بالا نیاد. باید خودمون برای کشورمون عرق بریزیم. شوخی که نیست! باید با زالوهای انقلاب بجنگیم! قراره پوستمون کنده بشه! قراره تحقیر بشیم، خورد بشیم، آسفالت بشیم، زمین بخوریم اما به زور بلند شیم و به سختی ادامه بدیم. 

اما خوبی‌اش می‌دونید چیه؟ تو این مسیر رئیس جمهورمون هم پا به پای ماست. جلوتر از ما نیست. پشت سرمون هم نیست. دقیقا هم‌قدم با ماست. 

 

هی... واقعا اگه زورمون نمیرسه، اگه مرد میدان نیستیم، بریم یه قالیباف رای بدیم...

میخک ۲ ۵

در جستجوی دنیای موازی....

دارم فکر میکنم به اون دنیای موازی که سال ۹۲ جلیلی رای اکثریت مردم رو گرفته 

و من چقدر دوست دارم به این دنیا سفر کنم....

رفتم مناظرات اون سال رو دیدم. یه جا جلیلی میگه "من این حرف رو میزنم تا در تاریخ ثبت بشه"

و تاریخ ثابت کرد تو راست میگفتی و مخالفانت دروغ میگفتن. تهمت میزدن. مغلطه می‌کردن. بی‌اخلاقی می‌کردن و تو...

و تو اون موقع هم وقتی یکی زیادی شر و ور میگفت خنده‌ات می‌گرفت. 

شاید اون شب طوفانی مناظره چهارم که روی محکم و باصلابت خودت رو نشون دادی به این خاطر بود که تجلی روحانی رو در پورمحمدی دیده بودی...

همون زمان دقیقا همین حرفهای مناظرات امسال رو بهت میزدن... و تو هنوز هم همون جوابها رو میدی... و تاریخ ثبت کرد که تو از همون موقع درست میگفتی‌...

 

کلیدواژه‌های جلیلی سال ۹۲ چیه؟  دیدن فرصت، توجه به فرصت‌ها،  شناخت درست مسئله، فهم درست داشتن از قضیه و... حتی جهش رو هم چند بار شنیدم ازش...

تو همونی مرد، ولی میدونی؟ 

جلیلی سال ۹۲ صاف‌تر ایستاده، چروکیده و خموده نیست، صورتش بشاش‌تر و سرزنده‌تره، بیانش قوی‌تر و تیزتر، وجهه مدیریتی داره، کاریزماش از الان بیشتره، قدرت و صلابتش (در عین ادب و ادب و ادب) ازش دیده می‌شه. 

فقط گذر زمان اینقدر تغییرش داده؟ 

 

یه دوستی دیروز خیلی بی‌پرده بهم گفت جلیلی یه شخصیت عقده‌ای داره‌. من اون موقع هیچ جوابی نداشتم بدم. راستش الان هم ندارم. مشخصه که خسته است. درد کشیده. درد فهمیده نشدن و شنیده نشدن. درد باختن به مکر امثال روحانی. درد و غمش برای اینه که صدای خودش شنیده نشده و تنها مونده؟ یا غصه‌ی مبانی انقلاب و اسلام ناب رو میخوره که مظلوم واقع شده؟ نمیدونم. جلیلی عقده‌ای شده تو این سالها؟ من نمیدونم... 

 

گفتمانش همچنان همون گفتمان انقلابه. 

من نمیدونم میتونه یا نمیتونه. نمیدونم اما دلم میخواد به این مرد اعتماد کنم. 

 

 

قالیباف اون سالها رو هم دیدم. کاملا تو زمین روحانی بازی کرد. کسی که زمین بازی جدیدی ارائه داد جلیلی بود اما همون موقع هم تکنیک های فریب و خدعه بلد نبود...

میخک ۲ ۳

فرق قالیباف و جلیلی

فکر کن گشنه‌ات شده و بدجور دلت هوس لازانیا کرده. درواقع لازانیا غدای مورد علاقه‌اته و الان دلت ضعف میره برای لازانیا. گشنگی هم بهت فشار آورده. تمام وسایل مورد نیاز برای لازانیا هم تو آشپزخونه هست. 

تصور کردی؟ 

خب،

تو دوتا گزینه داری: 

۱_ پا شی بری لازانیا بپزی. ولی مسئله اینه که تو تا الان هیچوقت لازانیا نپختی، ممکنه غذات بسوزه یا بدمزه در بیاد یا زیادی طول بکشه یا...

۲_ تو یخچال دوتا تخم مرغ هم هست، پا شی برای خودت نیمرو درست کنی تا سیر بشی. وسایل لازانیا هم بمونه سر جاش یه زمانی ایشالا قبل خراب شدن ازشون استفاده خواهی کرد (شاید هم نه). به هر حال گرسنگی‌ات برطرف میشه. 

 

 

به نظر من انتخاب بین دکتر جلیلی و دکتر قالیباف یه چیزی شبیه انتخاب گزینه اول و دومه...

میخک ۳ ۱

اینستاگرام

کسی هست بخواد اونجا همدیگه رو پیدا کنیم؟

میخک ۳ ۰

لطفا میمون نباشید

نقل قول از استاد میم:

« دانشجومعلم‌های عزیز، خیلی می‌بخشید، خیلی خیلی می‌بخشید اما لطفا میمون نباشید. میمونه که کارش تقلید کردنه. میمونه که در برابر تحول مقاومت می‌کنه. میمونه که «همچین» وضعیتی رو پیش میاره نه انسان...

وارد مدرسه که شدید، هرچقدر ریختن سرتون و آزارتون دادن، از مدیر و معاون و اداره گرفته تا اولیا و فضای جامعه همه سرزنشتون کردن، لطفا شما میمون نشید... هرچقدر خسته‌اتون کردن خسته نشید... عوض نشید...»

 

 

 

پ‌ن: میگن هنوز بچه‌ام، هنوز گرم و سرد مدرسه رو نچشیدم، هنوز خاک تخته نخوردم، هنوز کارآموزم و چیزی سرم نمیشه. برای همین جرئت نمیکنم دیگه از خودم چیزی بنویسم. حرف استاد رو نوشتم فقط. از ته دل دعا میکنم برای همه‌امون که انسان باشیم و انسان بمونیم. دعا میکنم لیاقت لباس پیامبری رو داشته باشیم. شما هم لطفاً دعا کنید...

میخک ۱۴ ۶

پرنده‌ی ریزه میزه

واکنش به سوراخ سوراخ شدن گنبد آهنین ؟ خیر 

سلیطه‌ها و بی‌ناموس‌ها می‌خواستن انتقام گشت ارشاد رو بگیرن :)

 

وگرنه یه بچه هم میدونه جواب صدها موشک و پهباد دو سه تا کوادکوپتر نیست :)

میخک ۲ ۶

یادم رفته بود.

 

یادم رفته بود کیستم. پاک فراموشم شده بود. خیالات خام برم داشته بود. 

 

تقصیر تو بود، تو مرا آدم حساب کردی. تو مرا طوری خریدی که انگار خریدنی‌ام. طوری عزتم دادی که انگار چقدر خاص و باارزشم. من هم هوایی شدم. راست میگویند یا رب روا مدار که گدا معتبر شود. یک چیزی میدانند که میگویند.

 

ولی آخر... گدا وقتی از شاه گدایی می‌کند، در قاموس شاه میگنجد همان قدر سکه بدهد که اگر گدا از خدم و حشمش خواسته بود؟ گناه شاه چیست که گدا ظرفیت این همه ثروت را ندارد؟ یادش میرود خود سابقش را. خیال میکند از الان دیگر آدم جدیدی شده. خیال میکند دیگر محتاج نیست. فاز غنی بودن برمیدارد. تازه طغیان هم میکند! شاه حتی اگر تمام این آینده را از قبل بداند، باز مگر ذات شاهانه‌اش اجازه میدهد همان‌قدر سکه بدهد که اگر گدا از خدم و حشمش خواسته بود؟ والله که نه...

 

خدایا توبه... 

 

العفو

 

العفو

 

العفو...

 

راستی! درهای آسمانت را که نبسته‌ای؟ بسته‌ای؟! خداجان تمام شد؟ الان دیگر به هرچیز و هرکس قسمت بدهم اثر ندارد؟؟؟ کاش ماشین زمان اختراع شود و ما تمام عمرمان را در رمضان بگذرانیم؟ خدایا ببخشید که بابت گشنگی و تشنگی بی‌تابی کردم. نفهمیدم. خام بودم. کاش هر روز و هر ماه سال مهمانت بودیم... 

 

خدایا، با گدای عصیانگری مثل من چه کار میکنی؟ چطور تحملم میکنی اصلا؟ وقتی میدانم حتی دلت نمی‌آید دوستم نداشته باشی... میشود... میشود بغلم کنی؟ من جز تو هیچکس را ندارم...

میخک ۰ ۹

نتونستم اینجا نگم

بعد کلی بالا و پایین 

بعد اون همه سوز و گداز

بعد اون همه کشمکش و اختلاف

بعد اون همه شک و یقین متناوب

بعد کلی خسته شدن، ناامید شدن، به زانو در اومدن و دوباره بلند شدن 

بعد جنگیدن، هم با دنیا، هم با همدیگه، هم با خودمون 

مثل اینکه عروسیمه :`)

میخک ۲۰ ۱۴

اطلاعیه

سلام 

وقتتون بخیر 

امیدوارم حالتون خوب باشه :) 

فکر نمی‌کردم دیگه هیچوقت مشغول تایپ تو این صفحه باشم اما خب مسئله‌ی جدی‌ای پیش اومده که خودم رو ملزم دونستم درموردش صحبت کنم. 

دوستان قدیمی اطلاع دارن که اینجانب چندین و چند آدرس و اسم وبلاگ رو پشت سر گذاشته تا به اینجا رسیده، در طول یک بازه‌ی زمانی قابل توجه هم آدرس غار تنهایی من -این- بود. منتها افتاد دست چندتا از آشنایان دنیای حقیقی و برای اینکه نمی‌خواستم پیدام کنن حرف h رو حذف کردم و لینک وبلاگم شد همینی که می‌بینید. -https://gareman.blog.ir/- 

بلافاصله بعد از انتقال وبلاگ از خونه ای که h داشت به این خونه‌ی بی h یه «خر تو خر» نامی اومد اون خونه قبلی من رو خرید و وبلاگ خودش رو دایر کرد. اون زمان به نظرم مسئله‌ی به شدت کم اهمیتی میومد و چندان جدی نگرفتمش. هیچوقت هم ندیدم پستی منتشر کرده باشه. اما متوجه شدم این شباهت لینکها و اینکه اونجا قبلا وبلاگ من بود باعث سوءتفاهم‌ در دوستانم شده، که حتی احتمالا سوءاستفاده‌هایی هم از این سوءتفاهم به عمل اومده. امیدوارم متوجه منظورم شده باشید :) 

من فقط موارد اندکی رو دیدم اما چون احتمال دادم در گذشته یا حتی آینده این اتفاق تکرار بشه بدو بدو اومدم این پست رو بنویسم. که دوستان! آشنایان! دنبال کنندگان! بدانید و آگاه باشید که خر تو خر هیچ ربطی به میخک نداره. از هرگونه رفتار مثبت یا منفی که ممکنه از سمت خر تو خر به شما رسیده باشه اعلام برائت میکنم و بابت سوءتفاهم‌ها معذرت می‌خوام. 

علی یارتون

خدانگهدار :)

میخک ۴ ۹
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان