خدایا نجاتم بده...

از اینکه شبیه کسایی بشم که ازشون متنفرم

از اینکه دل بشکنم و اهمیتی ندم

از اینکه تو باتلاق تعصبات خودم گیر کنم 

از اینکه برای شنیدن حرف دیگران کور و کر بشم

از اینکه نسبت به درد مردم بی‌تفاوت باشم

از اینکه حب دنیا فلجم کنه

از اینکه دست‌انداز مسیر رشد بشم

از خیلی چیزها...

من می‌ترسم خدایا. به خودم اعتماد ندارم‌. خودت نجاتم بده....

میخک ۳ ۹

سوال وفاق‌شکن

قبل از شروع برنامه به کارشناس گفتم " سوالی که به من دادن اینه که دستاورد همبستگی ملی و حمایت مردم از نظام در طول جنگ ۱۲ روزه چی بود؟ من نمیخوام سوالی تا این حد کلیشه‌ای بپرسم. اگر از نظر شما موردی نداره می‌خوام سوالی بپرسم که واقعا دغدغه خودم هم هست..." چون سوالات قبلا با کارشناس هماهنگ شده بود و من هیچ نقشی جز پرسشگر نداشتم وظیفه خودم دونستم که تغییر سوال رو به کارشناس اطلاع بدم؛ که کاش نمی‌دادم و می‌ذاشتم وسط برنامه غافلگیر بشه :/ 

جناب کارشناس مخالفت کرد و یه عالم صغری کبری چید که چرا نباید این سوال رو بپرسم‌. فحوای کلامش این بود که در شرایط حساس کنونی پرسیدن این سوالات جایی نداره و دست گذاشتن رو چنین موضوعاتی وفاق شکنه. 

همچنان زورم میومد سوالات کلیشه‌ای بپرسم، جاش یه سوال جدید طراحی کردم و گذشت‌. ولی کاش همون سوال خودم رو جلوی چشم همه پرسیده بودم‌.

 

همبستگی و اتحاد عالیه اوکی، اما آیا برای این همبستگی لزوما باید خط قرمزهای سابق نظام رو فراموش کرد؟ اگر کشف حجاب حرام سیاسی بوده بخاطر شرایط حساس کنونی حلال میشه؟ بابد رهاش کرد؟ 

من نمیگم معترض‌ها دنبال لخت شدن بودن، اما عده‌ی نه چندان کمی بودن که میخواستن لخت شن، آیا بخاطر شرلیط حساس کنونی لخت شدن بلا مانعه؟ چون نیم تنه و شلوارکشون طرح پرچم ایرانه بریم بغلشون کنیم و از حمایتشون غرق شادی بشیم؟

کارشناس محترم گفت اسرائیل نابود بشه حجاب هم خود به خود درست میشه. واقعا؟ فرهنگ ایرانی اسلامی که در درون مردم بمیره با نابودی اسرائیل خود به خود دوباره زنده میشه؟ 

گفت به قول سردار سلامی ما با همین بی‌حجاب‌ها به جنگ اسرائیل میریم. حاجی کاش من رو توجیه می‌کردی که چطور... باز با بی حجاب نورمال‌ها کنار میام اما با کسایی که حیای وجودشون رو سر بریدن نه. اونا چه مشکلی با اسرائیل دارن؟ واقعا کسی که رو بدن خودش و ناموسش غیرت نداره رو خاکش غیرت خواهد داشت؟ سواله برام...

کارشناس طوری حرف زد که گویی این جنگ مقطعیه و خیلی زود تموم میشه و بعدش میشه به مسائل فرهنگی اجتماعی هم رسیدگی کرد. واقعا؟ کوتاه مدته؟ جنگ به زودی تموم میشه؟

 

 

 

میخک ۱۰ ۴

پسا جنگ

۱_ یکی از اقوام دورمان پیرزنی صد و خورده‌ای ساله بود به نام جیران. این زن همزمان با چند فرد جوان و میانسال و نوزاد مبتلا به کرونا شد. همه‌اشان مردند، جیران زنده ماند. مرد و زن و کودکی که صحیح و سالم بودند با کرونا از پا در آمدند اما جیران آخ نگفت و بعد از یک ماه استراحت در خانه خوب خوب شد. البته که سال بعدش به رحمت خدا رفت اما یادم هست آن موقع‌ها جیران برای همه‌امان شده بود ضرب المثل‌. وقتی می‌خواستیم به قدرت معجزه الهی اشاره کنیم می‌گفتیم "خدایی که جیران را زنده نگه داشتی، فلان مشکل ما را هم حل کن"

اینها را گفتم که بگویم بعد جنگ ضرب المثل جدیدی وارد ادبیات خانواده‌امان شده. "خدایی که مانع ریاست جمهوری جلیلی شدی، ما را هم از خطر حفظ کن"

 

۲_ از این به بعد خواستید  (وَ عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم وَ عَسی أنْ تُحِبُّوا شیئاً و هُوَ شَرٌّ لَکُم) را معنی کنید حتما جلیلی را مثال بزنید. عمق ماجرا با آوردن اسمش کاملا جا می‌افتد. اگر او رئیس جمهور شده بود و مذاکره نمی‌کرد مقصر جنگ بود، اگر مذاکره می‌کرد هم مقصر بود چون لابد زبان جهان را بلد نبوده. اگر رای آورده بود خون تک تک هزار شهید غیرنظامی را پای تندروی و تحجر او می‌گذاشتند. الان؟ خدا جلیلی را خیلی دوست داشته که از اتهام "آغازگر جنگ" نجاتش داده.

 

۳_ کاملا قابل تصور است جلیلی اگر رئیس جمهور بود در این جنگ پودر شده بود. پزشکیان راحت است. همین که مانع جنگیدن نیروهای مسلح نشود از شجاعت اوست، اگر هم جلوی خبرنگار آمریکایی قوز کرده و مغموم ترامپ را تطهیر کند و برای اینکه باور کنند صلح‌طلب است به التماس بیفتد، از کیاست و سیاست اوست. 

 

۴_ البته که پزشکیان را هم خدا زیاد دوست دارد. همین که در استخاره‌اش آنقدر مستقیم گفته بود که وارد شدنش به پاستور چه عاقبتی دارد یعنی دوستش داشته‌. خودش به میدان امده و بدون واسطه و بدون پرده‌پوشی اتمام حجت کرده. 

 

۵_ دلم می‌خواهد تک تک آن‌هایی که دم انتخاب جلز و ولز می‌کردند که اگر جلیلی بیایید جنگ راه می‌اندازد و تهران بمباران می‌شود و... را پیدا کنم، بروم صاف زل بزنم در تخم چشمانشان. هیچ حرفی ندارم بزنم، فقط نگاهشان می‌کنم. می‌خواهم ببینم از رو رفته‌اند یا نه. به خدا که بحث هم زدن گذشته نیست، من از تکرار می‌ترسم. این سه سال باقی مانده خوب یا بعد خواهد گذشت، از آینده نگرانم. من هم دوست دارم روی اراجیف گفته شده سرپوش بگذارم و بگویم عیبی ندارد، صدایش را در نیاورید تا وفاق بهم نخورد. اما از اینکه مردم خودمان این اراجیف را باور کنند وحشت دارم. 

 

۶_ کارشناسِ مهمانِ برنامه می‌گقت از دستاوردهای مذاکره‌ی آقای عراقچی این بود که مردم فهمیدند نظام بی‌گناه است و آمریکا جنایتکار، برای همین وفاق شکل گرفت و همه پشت نظام در آمدند‌. کارشناسِ میزبان دهانش باز مانده بود. از شدت بهت و حیرت قیافه خنده‌داری پیدا کرده بود. با همان حالت گفت "یعنی شما باید در تله مذاکره می‌افتادی و فریب ترامپ را می‌خوردی و کشورت غافلگیرانه مورد حمله قرار می‌گرفت و ده‌ها فرمانده و نخبه‌ات کشته می‌شدند و هزار نفر بی گناه زن و بچه به شهادت می‌رسیدند تا مردم بفهمند آمریکا جنایتکار است؟؟؟ برای تبیین مردم و ایجاد وفاق کار فرهنگی بکن! کار رسانه‌ای بکن! چرا بابد مردم بمیرند؟!" 

اتحاد ایجاد شده ثمره‌ی خون شهداست، نه دستاورد مذاکره‌. اینکه دولتی‌ها وفاق را دستاورد خودشان بنامند حقیقتا زور دارد. 

 

۷_ سرباز روح الله خیلی خوب در یک جمله مصاحبه پزشکیان را تحلیل کرد "آمریکایی‌ها اساسا اینطور حرف زدن ما رو باور نمی‌کنن" شما هم اگر زیاد حرص و جوش خورده‌اید همین یک جمله را با خود مرور کنید تا آرام شوید‌. آمریکایی‌ها خوب می‌دانند ایران صاحب دارد و صاحبش جلوی شیطان بزرگ قد خم نمی‌کند. آنها هم بیخیال چهل سال مرگ بر آمریکا گفتن‌های ما نمی‌شوند. فقط کمی آبرویمان رفت، یک نیمچه فرصتی هم پیش آمده بود که پرپر شد. فکر کنید این فرصت هرگز به وجود نیامده بوده‌. نه خانی آمده نه خانی رفته. اینطوری حداقل روح و روانتان کمتر بهم می‌ریزد. فقط خدا کند مردم ما هم مثل آمریکایی‌ها این حرف‌ها را باور نکنند...

 

۸_ ما به دیپلومات حرفه‌ای نیاز مبرم داریم. ما نیاز داریم به کسانی که زبان دیپلوماسی را بلدند. چه کسی گفته جنگ جدا از سیاست است؟ دیپلوماسی جنگی دقیقا آن چیزی است که می‌تواند در شرایط موجود ما رو جلو ببرد. باید خیلی سبک مغز باشی که در شرایط جنگی دیپلوماسی غیرجنگی را پیش بگیری و سرت را عین کبک در برف کنی که نتانیاهو مقصر جنگ بود و او هم که چند صباح دیگر باید پستش را تحویل بدهد و بعد از آن ماییم و دوگانه‌ی مذاکره_جنگ بر سر پیمان ابراهیم... 

 

۹_ آقای عراقچی‌ را زیاد دعا کنید. من نمی‌دانم چه کار می‌کنند و چه کار نمی‌کنند. در شرایط جنگی تجزیه و تحلیل کردن مشکل و تقریبا غیرممکن است. فقط دعا می‌کنم که همان دیپلومات حرفه‌ای زبانِ جنگ بلدی باشند که به آن نیاز داریم. خداوکیلی در عجب بزنگاه تاریخی‌ای عجب مسئولیت سنگینی به دوششان افتاده، دعا کنیم خدا از همه جور خطری حفظشان کند...

میخک ۳ ۴

میگن دلقک فرعون تو رود نیل غرق نشد؛ چون خودش رو شبیه حضرت موسی می‌کرده و خدا دلش نیومده شبیه به موسی رو به عذاب بکشه.

قومی که این ماجرا رو شنیده بودن چه کردن با شبیه پیامبر...؟

میخک ۶ ۸

معصومیت از دست رفته

نگاهش می‌کنم. از ظاهرش قضاوت کنم میگم یه زن جوون حداقل ۲۵ ساله است. آرایش غلیظ غلیظ غلیظ، لباس‌های کاملا زنانه بدن‌نما، حرکات و وجنات پر از عشوه و کرشمه. به حرف‌هاش گوش میدم. ادبیات +۱۸ سال ورد زبونشه. محتوای صحبت‌هاش؟ دغدغه‌های پایین تنه‌ای‌.

سنش رو می‌پرسم‌. ۱۴ سالشه و امسال قراره بره کلاس هشتم. قلبم یه لحظه وایمیسته. 

و این اتفاق هی تکرار میشه. یه نفر... دو نفر... سه نفر... 

بیشتر به حرف می‌گیرمشون. بچه‌ان، واقعا بچه‌ان، پس چرا هیچی‌اشون شکل بچه‌ها نیست؟...

قلبم دیگه نمی‌کشه. چی نمی‌ذاره اینا بچگی کنن....

میخک ۹ ۹

عاشورا رو دریابید

روز عاشورا بود‌. رفتیم محل اصلی تجمع عاشورایی شهر‌‌. هنوز دوتا خیابون با صف اول فاصله داشتیم که به سیل جمعیت سیاه پوش‌ها برخوردیم‌. حرکتمون کند شد. کلی طول کشید تا به برنامه برسیم. و وقتی رسیدیم دیدیم که دور برنامه چقدر خلوته. شاید نهایتا ده ردیف می‌شدن. بقیه مردم؟ هرکسی نگاهش یه سمت بود. در و دیوار، آسمون، پذیرایی موکب‌ها، رهگذرها‌... 

مداح‌های هیات‌های معروف شهر به نوبت می‌خوندن. یکم قبل از خوندن مداح محله‌ی الف اهالی اون محل جمع می‌شدن جلوش و تشویق و تکبیر، بعد تموم شدن مداحی‌اش کل اعضای محله می‌رفتن پی کارشون. بعد مداح محله ب می‌اومد و این چرخه تکرار می‌شد. کیفی خاصی هم نداشت صداشون، آخه مداح‌های قدر شهرمون یا فوت شدن یا رفتن تهران. شعرها هم که همه تکراری کلیشه‌ای. همه روضه‌ و مصیبت نامه می‌خوندن. حماسه؟ شور؟ رجز؟ چقدر جای خالی مداح‌های خدا بیامرزمون حس میشد...

هر از گاهی یه دسته عزاداری رد میشد، مردها با بلوز مشکی تنگی که یقه‌اش رو تا وسط باز کردن با بلند کردن و تکون دادن علم مشغول نمایش عضلاتشون بودن‌. زن‌ها با میکاپ کامل تم محرم و بلوز و شلوارک مشکی جلوشون صف کشیده بودن و از بینشون انتخاب می‌کردن. سینه‌زنی‌ها نامنظم، چشم‌ها هرز، زن و مرد قاطی، نگاه‌ها هیز، حیا ناپیدا...

نتونستیم بمونیم. برگشتیم. تو مسیر برگشت کرور کرور آدم حیرون و ویرون بدون هیچ مقصدی تو خیابون می‌گشتن. تو چهره‌ خیلی ها هیچ ماتمی نبود. تو چشم‌‌هاشون اشکی نبود. کوچکترین اثری از غم دیده نمیشد. نمی‌دونم چطور منظورم رو برسونم. آدم عزاداری با آدمی که روز تعطیل رفته دور دور از قیافه‌اش قابل تشخیصه. انگار تو خونه حوصله‌اشون سر رفته بود اومده بودن دنبال سرگرمی‌.

یه عالم چای و شربت پخش میشد، تو بعضی از موکب‌ها زن و مرد بدون حجاب باهم کار می‌کردن و شوخی و قهقهه مستانه و... بیرون موکب هم که... صدای مداحی‌های دوبس دوبس دار بلند بود، جوون‌ها با ریتم مداحی جولون می‌دادن و مسخره بازی و مردم ازاری و... یه پارتی خیابونی بود با تم سیاه...

 

دوباره حالم بد شد. دوباره اون حس خفقان برام یادآوری شد. خیلی جو سیاهی بود. بیشتر از همه از این می سوختم که چرا مشکی پوشیدن. احترام روز عاشورا رو نگه نمی‌دارید باشه، چرا آبروی لباس عزای آقا رو می‌برید. نمی‌خواید عزاداری کنید باشه، چرا سیاه پوشیدید. 

 

اگه باورش براتون سخته، اگه فکر می‌کنید من دروغ میگم و این اتفاقات غیرممکنه افتاده باشه خواهشا اسم شهرتون رو بگید تا به طور جدی به مهاجرت بهش فکر کنم. 

 

اون روز بدترین عاشورای عمرم بود. نمی‌خوام بگم ما چه کردیم و چه نکردیم. خوشم نمیاد اینکه وبلاگ بشه محل گزارش فعالیت‌هام. فقط همین رو می‌خواستم بگم که من و مهیار با دست خالی سعی‌‌امون رو کردیم، می‌کنیم و خواهیم کرد. اما خیلی تنهاییم‌. مهیار از منم تنهاتر، هم‌سفر خوبی براش نیستم متاسفانه و بعضی جاها تنهاش می‌ذارم. 

 

طولانی گفتم و شاید بی‌ربط. شرمنده‌ام. قلبم درد می‌کنه و حال و حوصله خوبی ندارم‌. حتی دوست ندارم بگم بیایید یه کاری کنیم حداقل حرمت روز عاشورا حفظ شه. یه ذره معرفت امام حسین، غیرت حضرت ابالفضل و نجابت حضرت زینب قاطی مراسماتمون بشه. نمی‌خوان اینا رو بگم. هرکس قلبش با دیدن این منظره‌ها به درد اومده باشه خودش پا میشه یه کاری بکنه مگه نه؟ 

 

 

میخک ۳ ۵

به ما چه که سرعت زمان رو ۴ ایکسه؟

۱_ مهیار برای غدیر بهترین نماهنگش رو درست کرده بود. خیلی ذوق داشتیم واسه پخشش. هم صدا سیما هماهنگ شده بود هم بزرگترین مراسم‌های شهر دعوتش کرده بودن بیاد بخونه. یهو چی شد؟ جنگ! همه‌ی اون مراسمات لغو شد. صدا و سیما هم دیگه پخشش نکرد. 

 

۲_ برای این جنگ بهش سفارش یه نماهنگ تازه دادن. یه شعر درجه یک نوشت و رفت خوند. همون روزی که آهنگ ساز آهنگش رو داد عراقچی زد توقف جنگ. اون سفارش هم رفت رو هوا. معلوم نیست دیگه بخوان یا نخوان‌. اصلا معلوم نیست مذاکره بشه یا... الان تکمیلش هم بکنه دیگه داغ بودن قبلی رو نداره. 

 

۳_ تا من بیام و در یک نامه سرگشاده (پست قبل) توضیح بدم چرا رویکرد صدا سیما باعث ایجاد احساسات منفی در مردم شده، اون احساسات از بین رفتن دیگه. صدا سیما هم رویکردش رو نسبتا بهتر کرد. 

 

این سرعت گذر زمان باعث میشه هرچیزی مربوط به مرحله قبلی بوده خیلی زود بی‌معنی بشه. حس تنبل‌های زوتوپویا رو دارم :)

میخک ۳ ۹

اصلاحیه

پیش‌نوشت: در پست قبل گویا برای بعضیا سوء برداشت ایجاد شده. فرض رو بر این گذاشتم که شاید من نتونستم منظورم رو برسونم. از لج گستاخان و بی‌ادبان نمی‌خوام پاکش کنم. فقط تا وقتی که بتونم روش جدید بیانش رو پیدا کنم نمی‌خوام اون پست ستاره‌ی روشن تو وبلاگ‌هاتون باشه 

فعلا :)

 

 

 

خب 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

 

ببینید اینکه اتفاق درست چیه اتفاق غلط چی رو بریزید دور. آتش بس خوب است یا بد رو فراموش کنید. الان فقط حرف من یه چیزه: رسانه! و جایگاه رسانه در مدیریت این اتفاق. مسئله‌ی من روایت سازیه. فکر می‌کنم این بخش صحبتم بود که تو پست قبلی خوب شفافش نکرده بودم. 

 

سیاست‌های صدا سیما بنا به هر دلیلی که شاید من قبولش داشته باشم و شاید نه، باعث شده یه وضعیت مطلوب داشته باشه. وضعیت مطلوبش چیه؟ مردم نسبت به آتش بس احساس خوشحالی، غرور، رضایت و قدردانی داشته باشن. 

از اون طرف اما وضعیت موجود فرسنگ‌ها با مطلوبشون فاصله داره: بهت زدگی، خشم، بدبینی، یاس و سرخوردگی

 

کسانی که یاس و بهت و خشم مردم رو به عنوان یک مشکل می‌بینم به نظر من دچار خطای بزرگی شدن. مشکل رو به اشتباه در زاویه دید مردم تعریف کردن. نتیجه‌اش میشه اینکه به مردم در بهترین حالت برچسب بی‌بصیرتی و ناآگاهی و در پازل دشمن بازی کردن می‌زنن، و در مواردی حتی انگ منافق بودن یا خیانت به وطن! 

 

قبل از اینکه اینقدر راحت به مردممون تهمت بزنیم یه لحظه فکر کنیم! اینها همون مردمی هستن که وقتی میان تجمعات قربون صدقه بصیرت و درایتشون می‌رید! همون مردمی هستن که بزرگترین نقشه اسرائیل رو نقش بر آب کردن! یادتون رفت؟ دشمن اونقدر که رو شورش داخلی حساب کرده بود رو توان نظامی خودش حساب نکرده بود. مشتی که مردم تو دهن نتانیاهو زدن رو جسارتا هیچکدوم از موشک‌های سپاه نتونست بزنه. اینقدر زود مردم رو محکوم نکنید.

 

خب تا الان گفتیم مشکل درون ذهن مردم نیست، مشکل فاصله ذهن مردم با ذهنیت مطلوب توئه. حالا می‌رسیم به سوال اصلی: چرا این فاصله ایجاد شده؟ 

اگه هروقت دیگه‌ای بود راحت میشد انگشت اتهام رو گرفت سمت شبکه‌های معاند و از سر وا کرد، الان نه! اتفاقا اکثر مردم رسانه ملی رو مرجع خبری در این مدت انتخاب کرده بودن. تازه تلگرام و واتساپی وجود نداشت که متهم بشن، اکثریت اومده بودن ایتا.

حتی اگر رقبا هم به قوت قبل وجود داشتن: روایت سازی از یک رویداد، ذهنیت سازی، جهت دهی افکار عمومی، اقناع سازی ذهن مردم و... وظیفه‌ی کیه؟ چه کسی می‌تونه انجامش بده؟ رسانه! چه کسی باید انجامش یده؟ رسانه‌ی جمهوری اسلامی ایران! پس متهم ردیف اول ایجاد این فاصله تویی صدا سیما! حالا اینکه چرا و چگونه رو در ادامه توضیح میدم انشاءلله.

راستی اینم بگم: قضیه وقتی جالب‌تر میشه که می‌بینم هرکس راضی و آرومه رسانه‌های خارجی رو دنبال کرده و عدد و رقم خارجی‌ها رو خونده؛ هرکس پریشون و ناراضی پیگیر رسانه‌های داخلی بوده و به سخنرانی‌های خودی‌ها گوش داده.

 

 

از اینجا به بعد هرجا از ضمیر متصل اول شخص جمع استفاده کردم لزوما درمورد خودم صحبت نمی‌کنم. شاید خودم اصلا این احساس رو نداشته باشم. از جانب مردم حرف می‌زنم و به عنوان یکی از مردم این "هستیم"ها رو میگم

 

 

چرا خوشحال نیستیم؟

خوشحالی وقتی به دست میاد که یا یه خیری به دست بیاری یا یه شری رو دفع کنی. از دید مسئولین هم خیر به دست اومده هم‌ شری دفع شده. اما از دید مردم؟

اولا، قبلا رسانه یه تصویر ذهنی از خیر برامدن ساخته شده بود، این تصویر اونقدر بزرگ و باشکوه بود که خیر به دست اومده یک دهم اون هم نیست! یادمون نره این تصویرسازی رو کی انجام داده بوده‌. مسئولین خودمون، صدا سیمای خودمون چنان با آب و تاب درمورد میزان قدرتمون بزرگ‌نمایی کردن که میگیم اون همه چنین می‌کنم چنان می‌کنم گفتید، فقط همین؟ تموم شد؟ [شمای نوعی که می‌خواید بیایید بگید هنوز تموم نشده، این نظر شماست که منم باهاش موافقم. اما برای مجری‌های صدا سیما انگار تموم شده. (اصلاحیه: امروز دیدم رویکردشون رو اصلاح کرده بودن و بهتر شده بود. متن من ناظر به روز اوله) ] می‌دونید شبیه یه بازی کامپیوتری می‌مونه که بهت گفتن مرحله یک تا پنج آب خوردنه، مرحله پنج تا ده سخته اما تو از پسش برمیای. تو بازی می‌کنی و مرحله یک رو می‌بری، بعد دسته رو ازت می‌گیرن. شاکی میشی، بهم می‌ریزی، بعد تازه ازت طلبکار میشن تو که مرحله اول رو بردی چرا خوشحال نیستی؟! خب نامسلمون بخاطر حرف تو من اگه تا مرحله ۵ رو هم می‌بردم احساس خوشحالی نداشتم چون به نظرم زیادی آسون بود. من اومده بودم‌ برسم مرحله ۱۰!

دوما، چنان در مورد دشمن کوچک‌نمایی کردیم که دست نیافتن دشمن به اهداف اعلامی‌اش برامون از بدیهی هم بدیهی‌تر بود. کسایی که فقط رسانه داخلی رو دیدن حتی یک لحظه به ذهنشون نرسیده بود دشمن ممکنه موفق به تجزیه ایران بشه. از اتفاق نیفتادن غیرممکن‌ها کسی خوشحال میشه؟ مثل اینکه یکی ذوق کنه و بگه خدایا شکرت که امروز از آسمون سنگ نبارید! خودتون باشید به چشم یه دیوانه نگاهش نمی‌کنید؟

 

 

چرا مغرور نیستیم؟ 

چون قبلا رسانه‌امون اونقدر بادمون کرده بود که اتفاقا الان پنچر شدیم و فسمون خوابیده.

 

 

 

چرا راضی نیستیم؟ 

چون به آرمان‌هامون دست نیافتیم. چون به اهدافمون نرسیدیم. اگر به عنوان یک وقفه کوتاه در مسیر آرمان و اهداف بهش نگاه کنیم همه چیز درست میشه. اما رسانه اصرار داره که ما از همین شرایط موجود رضایت کامل داشته باشیم و جشن بگیریم. همین اصرار به راضی بودن ما (با تلاش به راضی کردن فرق داره. نمیگه بیا و به این دلایل راضی بشو. خیلی حق به جانب میگه تو الان باید راضی باشی! بازهم میگم: متنم ناظر به روز اول توقف جنگه و الان دارن درستش می‌کنن انگار) این خودش ایجاد حس نارضایتی می‌کنه.

 

 

چرا قدردان نیستیم؟ 

جواب‌های قبلی + شرایط اونقدر پیچیده است که نمی‌دونیم اصلا آتش بس اتفاق افتاده؟ نیفتاده؟ به دستور کی به دست کی؟ از کی قدردان باشیم؟ 

این پیچیدگی شرایط تقصیر رسانه نیست. در این موضوع مقصر نمی‌دونمش.  ولی توقعاتی که تو این وضع داره غیرمنطقیه!

 

 

چرا بهت‌زده‌ و سرگردمیم؟

چون آمادگی ذهنی برای آتش بس بهمون داده نشده بود. چون تنها چیزی که رسانه درمورد آینده به ما گفته بود ممکن بودن غش کردن دولت در آغوش مذاکره بود. چون یه عالم ما رو از عطش مذاکره‌ی دولت و صلح تحمیلی ترسونده بودن و اما نگفته بودن که ممکنه درمورد دولت از لحاظ با دیپلوماسی وزارت خارجه یه حرکت مثبتی بزنن. من نمیگم باید می‌گفتن، شاید اصلا تکنیک جنگی‌امون باشه و لازم بوده که گفته نشه. من فقط میگم وقتی تو رسانه‌ات هیچ آمادگی ذهنی در این موضوع ندادی که هیچ کلی هم بدبینش کردی، طبیعیه که مردم با مواجهه با توییت آقای عراقچی شوکه بشن. 

بهت‌زدگی و سرگردونی کی به وجود میاد؟ که این شوکه شدن رو به رسمیت نشناسن. من یه عالم سوال دارم اما رسانه درکم نمیکنه و حتی سوالاتم رو نمی‌فهمه چه برسه به اینکه بخواد بهشون جواب بده. ابعاد گنگ این ماجرا زیاده. دوست دارم کارگردان پشت پرده‌ی تلوزیون این گیجی من رو به رسمیت بشناسه و پله پله به سمت شفاف کردن ذهنم حرکت کنه. حداقل احساس همدلی رو بده!

 

 

 

 چرا خشمگینیم؟

دقیقا به علت همین به رسمیت شناخته نشدن. دقیقا بخاطر دیده و شنیده نشدن احساساتشون. باز نیایید بگید نه اون آتش بس خوشحال کننده بود و فلان، احساس مخاطب این چنین بود و انکار احساس مخاطب به نظر ما توهین آمیز بود. من ربات نیستم که یه روز متقاعدم کنی تا خیمه معاویه ده قدم مونده، فرداش ازم بخوای باور کنم هدف همون رسیدن به ده قدمی خیمه معاویه بوده و همین اتفاق جای جشن داره‌. تو هم دیروز دروغ گفتی هم امروز، این دروغ‌ها باهم تناقض دادن و حس گوسفند فرض شدن به مخاطب میدن. 

چی تونست منِ مخاطب رو آروم و قانع کنه؟ اینکه بدونم نیاز به عقب نشینی و تجدیدقوا داشتم. هیچ لزومی نداشت مستقیما گفته بشه که بگیم اگر لو می‌دادن دشمن سوءاستفاده می‌کرد! حداقل با بزرگنمایی مانع شکل گیری این احتمال در ذهن مخاطب نمی‌شدی. واقعگرایی همیشه راه نجاته. 

 

 

 

چرا بدبینیم؟ 

چون تجربه تلخی از عاشقان برجام داریم. چون در طول جنگ هم بارها حرب مذاکره از طرف دولت و زارت خارجه پیش کشیده شد و بعدش هم دیدیم خون شهدامون خشک نشده سریع از مذاکره گفتن. خب ما به این نوع سیاست خارجه بدبینیم. طبیعتا به اتش بسی که از سمت دولت و وزارت خارجه مطرح میشه هم بدبین باشیم. آقای رسانه اگر می‌خواستی من دیپلوماسی و میدان رو جدا نبینم و نسبت بهش بدبین نباشم از قبل نباید اینقدر نسبت بهش هشدار می‌دادی‌. (نمیگم اون هشدارها و بدبینی اشتباه بوده. اینجا اصلا محل بحث درست و غلط نیست. بحث تکنیک‌های رسانه‌ای برای همراه‌سازی مخاطبه) 

حالا می‌خوای این بدبینی ایجاد شده رو پاک کنی و آتش بس رو در ذهن مردم خوب و مثبت جلوه بدی،از آدم‌هایی که مردم بهش بدبینن جداش کن. ثابت کن اقدامی از سمت صرفا دولت نبوده. ثابت کن کسانی جز دولت تصمیم گرفتن برای آتش بس. یا نه، بیا و ثابت کن این اتفاق مثبت بده به فلان و بهمان دلیل.

نمی‌خوای بدبینی رو پاک کنی؟ خب با مردم در این احساس همدل شو و انعکاسشون بده. نمیشه که درمورد همچین مسئله مهمی سکوت محض پیشه کنی و وانمود کنی اصلا مردم این ذهنیت رو ندارن. نوع واکنشت باعث میشه نسبت به خودت بدبین بشن! 

 

 

 

چرا مایوسیم؟

چون روایت پایان جنگ برامون ساخته شده. اگر این آتش بس میشد پایان جنگ با اسرائیل و پایان مبارزه با آمریکا معلومه که چنین پایانی یاس اوره. ما یه عالم شهید دادیم، یه عالم خون دادیم که در این نقطه برسیم به پایان؟ (یادآوری: لزوما همه‌اش احساسات خودم نیستا. اصلا هرکس خدا رو داره غلط می‌کنه به این و اون امید داشته باشه که بعدش هم بخواد مایوس بشه)

 

 

 

پی‌نوشت:

امروز خودم دیدم که صدا سیما دنبال تصحیح اشتباهاتش بود. دیگه از عبارت آتش بس استفاده نمی‌کرد و حتی وقتی کارشناس برنامه میگفت آتش بس هی توضیح می‌داد که این آتش بس نیست و توقف موقت جنگه. اما رفتار نسبتا درست امروز بازهم باعث نمیشه اقدامات اون روزشون هم درست بشه. 

به نظرم نه مصداق آب رفته به جوبه، نه مصداق ماهی که هروقت از آب بگیری‌اش تازه است. یه چیز بینابینیه. رشادت خانم امانی آبروی زیادی برای صداسیما خرید. تکرار این سبک رفتارها این ابرو رو نیست و نابود خواهد کرد.

میخک ۸ ۵

از ماتریکس بیرون بیا صدا سیما

۱_ موقعیت: ترامپ وارد جنگ شده تا برای اسرائیل راه فرار بسازه. ایران رو زده تا اسرائیل رو از نابودی نجات بده. ناگهان آتش بس اتفاق افتاد و پایان حمله ایران به اسرائیل.

واکنش صدا سیما: تبریک!!! 

 

 

۲_ موقعیت: مردم از ادبیات توقف جنگ که دولت به کار می‌بره دل نگرانن. خواسته‌ی مردم، سخنان نیروهای مسلح و بیانات رهبری توقف جنگ نیست، کارشناس های خود صدا سیما و خارج صدا سیما میگن که توقف ابدا کافی نیست و تا وقتی پشیمان سازی رخ نده اتفاقا دشمن راه براش باز شده و قطعا تکرار خواهد کرد و اون موقع است که خونه خراب شدیم. مردم منتظر پاسخ درخور  و پشیمان سازی دشمن هستن نه صرفا توقف جنگ. ناگهان توقف جنگ اعلام شد؛ اون هم نه از طرف نیروهای مسلح یا دفتر آقا، بلکه از زبان دولت.

واکنش صدا سیما: تبریک برای تحمیل توقف جنگ به دشمن!!!

 

 

۳_ موقعیت: همه به دولت بدبین بودن و با نیروهای مسلح همراه. نه هیچ فرمانده‌ای نه سخنگویی نه قرارگاه خاتم هیچکدوم نیومدن بگن ما صلاح دیدیم آتش بس بشه که اون موقع همه‌امون حرفشون رو می‌ذاشتیم رو تخم چشممون. کی اعلام کرده؟ دولتی که عطش مذاکره داشت و یه سابقه بدی ازش تو ذهنمون داریم‌ 

واکنش صدا سیما: منافقین در پوشش سوپر انقلابی دنبال گستراندن حس شکست هستن و میخوان طعم شیرین آتش بس رو به کام مردم شریف ایران تلخ کنن!!!

 

 

۴_ اصل ۱۱۰ قانون اساسی که زیر پا گذاشته شد و صدا سیما در مقابلش سکوت کرد بماند...

 

 

۵_ موقعیت: آقا نسبت به صلح تحمیلی هشدار دادن. از اون طرف ترامپ از همون روز اول دنبال پایان دادن به جنگه. چرا؟ چون میدونه اسرائیل بازنده است. درسته گنده گویی زیاد می‌کرد اما رویکرد کلی‌اش ماست مالی کردن و پایان دادن به جنگ بود قبل از اینکه ضربه زیادی بخوره، می‌خواست فرار کنه و هرچه زودتر جایزه صلح نوبلش رو بگیره. ما چی می‌خواستیم؟ اینکه مطمئن شیم اسرائیل و آمریکا از حمله به خاک ایران پشیمون بشن و دیگه حتی فکر جسارت به کشورمون رو نکنن. نمیگم پاسخ ایران درخور نبود، اتفاقا به نظرم درخور بود اما پشیمان کننده ابدا نبود. قبل از پاسخ پشیمان کننده آتش بس اتفاق افتاد

واکنش صدا سیما: خوشحالی و شعف!!!

 

 

۶_ موقعیت: ده قدم به خیمه معاویه مونده بود که مالک رو برگردوندن.

واکنش صدا سیما: چرا ناراحتید؟ چرا در دام روایت دشمن افتادید؟ ما تا ده قدمی خیمه معاویه رسیدیم یعنی ما پیروزیم! بیایید جشن بگیریم، دست بزنیم، شادی کنیم. شماها که ناراحتید یا فریب خورده‌اید یا منافق! دلیلی نداره وقتی ما اونقدر قدرتمندیم که تا ده متری خیمه معاویه برسیم یعنی باید خوشحال باشیم! 

میخک ۴ ۳

صدا و سیمای....(جای خالی را با دانش خود پر کنید)

میخک ۵ ۵
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان