اصلاحیه
پیشنوشت: در پست قبل گویا برای بعضیا سوء برداشت ایجاد شده. فرض رو بر این گذاشتم که شاید من نتونستم منظورم رو برسونم. از لج گستاخان و بیادبان نمیخوام پاکش کنم. فقط تا وقتی که بتونم روش جدید بیانش رو پیدا کنم نمیخوام اون پست ستارهی روشن تو وبلاگهاتون باشه
فعلا :)
خب
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
ببینید اینکه اتفاق درست چیه اتفاق غلط چی رو بریزید دور. آتش بس خوب است یا بد رو فراموش کنید. الان فقط حرف من یه چیزه: رسانه! و جایگاه رسانه در مدیریت این اتفاق. مسئلهی من روایت سازیه. فکر میکنم این بخش صحبتم بود که تو پست قبلی خوب شفافش نکرده بودم.
سیاستهای صدا سیما بنا به هر دلیلی که شاید من قبولش داشته باشم و شاید نه، باعث شده یه وضعیت مطلوب داشته باشه. وضعیت مطلوبش چیه؟ مردم نسبت به آتش بس احساس خوشحالی، غرور، رضایت و قدردانی داشته باشن.
از اون طرف اما وضعیت موجود فرسنگها با مطلوبشون فاصله داره: بهت زدگی، خشم، بدبینی، یاس و سرخوردگی
کسانی که یاس و بهت و خشم مردم رو به عنوان یک مشکل میبینم به نظر من دچار خطای بزرگی شدن. مشکل رو به اشتباه در زاویه دید مردم تعریف کردن. نتیجهاش میشه اینکه به مردم در بهترین حالت برچسب بیبصیرتی و ناآگاهی و در پازل دشمن بازی کردن میزنن، و در مواردی حتی انگ منافق بودن یا خیانت به وطن!
قبل از اینکه اینقدر راحت به مردممون تهمت بزنیم یه لحظه فکر کنیم! اینها همون مردمی هستن که وقتی میان تجمعات قربون صدقه بصیرت و درایتشون میرید! همون مردمی هستن که بزرگترین نقشه اسرائیل رو نقش بر آب کردن! یادتون رفت؟ دشمن اونقدر که رو شورش داخلی حساب کرده بود رو توان نظامی خودش حساب نکرده بود. مشتی که مردم تو دهن نتانیاهو زدن رو جسارتا هیچکدوم از موشکهای سپاه نتونست بزنه. اینقدر زود مردم رو محکوم نکنید.
خب تا الان گفتیم مشکل درون ذهن مردم نیست، مشکل فاصله ذهن مردم با ذهنیت مطلوب توئه. حالا میرسیم به سوال اصلی: چرا این فاصله ایجاد شده؟
اگه هروقت دیگهای بود راحت میشد انگشت اتهام رو گرفت سمت شبکههای معاند و از سر وا کرد، الان نه! اتفاقا اکثر مردم رسانه ملی رو مرجع خبری در این مدت انتخاب کرده بودن. تازه تلگرام و واتساپی وجود نداشت که متهم بشن، اکثریت اومده بودن ایتا.
حتی اگر رقبا هم به قوت قبل وجود داشتن: روایت سازی از یک رویداد، ذهنیت سازی، جهت دهی افکار عمومی، اقناع سازی ذهن مردم و... وظیفهی کیه؟ چه کسی میتونه انجامش بده؟ رسانه! چه کسی باید انجامش یده؟ رسانهی جمهوری اسلامی ایران! پس متهم ردیف اول ایجاد این فاصله تویی صدا سیما! حالا اینکه چرا و چگونه رو در ادامه توضیح میدم انشاءلله.
راستی اینم بگم: قضیه وقتی جالبتر میشه که میبینم هرکس راضی و آرومه رسانههای خارجی رو دنبال کرده و عدد و رقم خارجیها رو خونده؛ هرکس پریشون و ناراضی پیگیر رسانههای داخلی بوده و به سخنرانیهای خودیها گوش داده.
از اینجا به بعد هرجا از ضمیر متصل اول شخص جمع استفاده کردم لزوما درمورد خودم صحبت نمیکنم. شاید خودم اصلا این احساس رو نداشته باشم. از جانب مردم حرف میزنم و به عنوان یکی از مردم این "هستیم"ها رو میگم
چرا خوشحال نیستیم؟
خوشحالی وقتی به دست میاد که یا یه خیری به دست بیاری یا یه شری رو دفع کنی. از دید مسئولین هم خیر به دست اومده هم شری دفع شده. اما از دید مردم؟
اولا، قبلا رسانه یه تصویر ذهنی از خیر برامدن ساخته شده بود، این تصویر اونقدر بزرگ و باشکوه بود که خیر به دست اومده یک دهم اون هم نیست! یادمون نره این تصویرسازی رو کی انجام داده بوده. مسئولین خودمون، صدا سیمای خودمون چنان با آب و تاب درمورد میزان قدرتمون بزرگنمایی کردن که میگیم اون همه چنین میکنم چنان میکنم گفتید، فقط همین؟ تموم شد؟ [شمای نوعی که میخواید بیایید بگید هنوز تموم نشده، این نظر شماست که منم باهاش موافقم. اما برای مجریهای صدا سیما انگار تموم شده. (اصلاحیه: امروز دیدم رویکردشون رو اصلاح کرده بودن و بهتر شده بود. متن من ناظر به روز اوله) ] میدونید شبیه یه بازی کامپیوتری میمونه که بهت گفتن مرحله یک تا پنج آب خوردنه، مرحله پنج تا ده سخته اما تو از پسش برمیای. تو بازی میکنی و مرحله یک رو میبری، بعد دسته رو ازت میگیرن. شاکی میشی، بهم میریزی، بعد تازه ازت طلبکار میشن تو که مرحله اول رو بردی چرا خوشحال نیستی؟! خب نامسلمون بخاطر حرف تو من اگه تا مرحله ۵ رو هم میبردم احساس خوشحالی نداشتم چون به نظرم زیادی آسون بود. من اومده بودم برسم مرحله ۱۰!
دوما، چنان در مورد دشمن کوچکنمایی کردیم که دست نیافتن دشمن به اهداف اعلامیاش برامون از بدیهی هم بدیهیتر بود. کسایی که فقط رسانه داخلی رو دیدن حتی یک لحظه به ذهنشون نرسیده بود دشمن ممکنه موفق به تجزیه ایران بشه. از اتفاق نیفتادن غیرممکنها کسی خوشحال میشه؟ مثل اینکه یکی ذوق کنه و بگه خدایا شکرت که امروز از آسمون سنگ نبارید! خودتون باشید به چشم یه دیوانه نگاهش نمیکنید؟
چرا مغرور نیستیم؟
چون قبلا رسانهامون اونقدر بادمون کرده بود که اتفاقا الان پنچر شدیم و فسمون خوابیده.
چرا راضی نیستیم؟
چون به آرمانهامون دست نیافتیم. چون به اهدافمون نرسیدیم. اگر به عنوان یک وقفه کوتاه در مسیر آرمان و اهداف بهش نگاه کنیم همه چیز درست میشه. اما رسانه اصرار داره که ما از همین شرایط موجود رضایت کامل داشته باشیم و جشن بگیریم. همین اصرار به راضی بودن ما (با تلاش به راضی کردن فرق داره. نمیگه بیا و به این دلایل راضی بشو. خیلی حق به جانب میگه تو الان باید راضی باشی! بازهم میگم: متنم ناظر به روز اول توقف جنگه و الان دارن درستش میکنن انگار) این خودش ایجاد حس نارضایتی میکنه.
چرا قدردان نیستیم؟
جوابهای قبلی + شرایط اونقدر پیچیده است که نمیدونیم اصلا آتش بس اتفاق افتاده؟ نیفتاده؟ به دستور کی به دست کی؟ از کی قدردان باشیم؟
این پیچیدگی شرایط تقصیر رسانه نیست. در این موضوع مقصر نمیدونمش. ولی توقعاتی که تو این وضع داره غیرمنطقیه!
چرا بهتزده و سرگردمیم؟
چون آمادگی ذهنی برای آتش بس بهمون داده نشده بود. چون تنها چیزی که رسانه درمورد آینده به ما گفته بود ممکن بودن غش کردن دولت در آغوش مذاکره بود. چون یه عالم ما رو از عطش مذاکرهی دولت و صلح تحمیلی ترسونده بودن و اما نگفته بودن که ممکنه درمورد دولت از لحاظ با دیپلوماسی وزارت خارجه یه حرکت مثبتی بزنن. من نمیگم باید میگفتن، شاید اصلا تکنیک جنگیامون باشه و لازم بوده که گفته نشه. من فقط میگم وقتی تو رسانهات هیچ آمادگی ذهنی در این موضوع ندادی که هیچ کلی هم بدبینش کردی، طبیعیه که مردم با مواجهه با توییت آقای عراقچی شوکه بشن.
بهتزدگی و سرگردونی کی به وجود میاد؟ که این شوکه شدن رو به رسمیت نشناسن. من یه عالم سوال دارم اما رسانه درکم نمیکنه و حتی سوالاتم رو نمیفهمه چه برسه به اینکه بخواد بهشون جواب بده. ابعاد گنگ این ماجرا زیاده. دوست دارم کارگردان پشت پردهی تلوزیون این گیجی من رو به رسمیت بشناسه و پله پله به سمت شفاف کردن ذهنم حرکت کنه. حداقل احساس همدلی رو بده!
چرا خشمگینیم؟
دقیقا به علت همین به رسمیت شناخته نشدن. دقیقا بخاطر دیده و شنیده نشدن احساساتشون. باز نیایید بگید نه اون آتش بس خوشحال کننده بود و فلان، احساس مخاطب این چنین بود و انکار احساس مخاطب به نظر ما توهین آمیز بود. من ربات نیستم که یه روز متقاعدم کنی تا خیمه معاویه ده قدم مونده، فرداش ازم بخوای باور کنم هدف همون رسیدن به ده قدمی خیمه معاویه بوده و همین اتفاق جای جشن داره. تو هم دیروز دروغ گفتی هم امروز، این دروغها باهم تناقض دادن و حس گوسفند فرض شدن به مخاطب میدن.
چی تونست منِ مخاطب رو آروم و قانع کنه؟ اینکه بدونم نیاز به عقب نشینی و تجدیدقوا داشتم. هیچ لزومی نداشت مستقیما گفته بشه که بگیم اگر لو میدادن دشمن سوءاستفاده میکرد! حداقل با بزرگنمایی مانع شکل گیری این احتمال در ذهن مخاطب نمیشدی. واقعگرایی همیشه راه نجاته.
چرا بدبینیم؟
چون تجربه تلخی از عاشقان برجام داریم. چون در طول جنگ هم بارها حرب مذاکره از طرف دولت و زارت خارجه پیش کشیده شد و بعدش هم دیدیم خون شهدامون خشک نشده سریع از مذاکره گفتن. خب ما به این نوع سیاست خارجه بدبینیم. طبیعتا به اتش بسی که از سمت دولت و وزارت خارجه مطرح میشه هم بدبین باشیم. آقای رسانه اگر میخواستی من دیپلوماسی و میدان رو جدا نبینم و نسبت بهش بدبین نباشم از قبل نباید اینقدر نسبت بهش هشدار میدادی. (نمیگم اون هشدارها و بدبینی اشتباه بوده. اینجا اصلا محل بحث درست و غلط نیست. بحث تکنیکهای رسانهای برای همراهسازی مخاطبه)
حالا میخوای این بدبینی ایجاد شده رو پاک کنی و آتش بس رو در ذهن مردم خوب و مثبت جلوه بدی،از آدمهایی که مردم بهش بدبینن جداش کن. ثابت کن اقدامی از سمت صرفا دولت نبوده. ثابت کن کسانی جز دولت تصمیم گرفتن برای آتش بس. یا نه، بیا و ثابت کن این اتفاق مثبت بده به فلان و بهمان دلیل.
نمیخوای بدبینی رو پاک کنی؟ خب با مردم در این احساس همدل شو و انعکاسشون بده. نمیشه که درمورد همچین مسئله مهمی سکوت محض پیشه کنی و وانمود کنی اصلا مردم این ذهنیت رو ندارن. نوع واکنشت باعث میشه نسبت به خودت بدبین بشن!
چرا مایوسیم؟
چون روایت پایان جنگ برامون ساخته شده. اگر این آتش بس میشد پایان جنگ با اسرائیل و پایان مبارزه با آمریکا معلومه که چنین پایانی یاس اوره. ما یه عالم شهید دادیم، یه عالم خون دادیم که در این نقطه برسیم به پایان؟ (یادآوری: لزوما همهاش احساسات خودم نیستا. اصلا هرکس خدا رو داره غلط میکنه به این و اون امید داشته باشه که بعدش هم بخواد مایوس بشه)
پینوشت:
امروز خودم دیدم که صدا سیما دنبال تصحیح اشتباهاتش بود. دیگه از عبارت آتش بس استفاده نمیکرد و حتی وقتی کارشناس برنامه میگفت آتش بس هی توضیح میداد که این آتش بس نیست و توقف موقت جنگه. اما رفتار نسبتا درست امروز بازهم باعث نمیشه اقدامات اون روزشون هم درست بشه.
به نظرم نه مصداق آب رفته به جوبه، نه مصداق ماهی که هروقت از آب بگیریاش تازه است. یه چیز بینابینیه. رشادت خانم امانی آبروی زیادی برای صداسیما خرید. تکرار این سبک رفتارها این ابرو رو نیست و نابود خواهد کرد.